دلانه


    نویسندگان

    ۱۵۸ مطلب توسط «سما بانو» ثبت شده است

    ۰۷
    مرداد
    ۹۶

    یک ماهه که عموجانم به رحمت خدا رفتند

    نمی دونم از خود همیشگیم فاصله گرفتم یا حقیقتا این حس تنهایی رو بیشتر حس می کردم

    وقتی مامان بزرگم فوت کردن یا سال پیش که عمو دومی فوت شدن، خیلی ناراحت بودم خیلی، خیلی هم گریه کردم اما بیشترین اشکم برای اون ها بود که الان چه حالی دارن، تا ساعت ها سر خاک موندم و قرآن خوندم و دعا

    اما برای خان عمو، بیشتر برای تنهایی خودمون و نبود عمو گریه می کردم حس می کرد دیگه بی پناه شدیم انگار هر چند خیلی حس نمیشد اما واقعا بزرگتر بودن

    این رو تو رفتار بقیه هم می دیدم، وقتی همه خواستن بابا رو دیرتر سر خاک بیاریم، وقتی بابا بلند بلند گریه می کردن و همه به تکاپو افتاده بودن بابا رو راهی خونه کنند حتی بچه های خان عمو

    خواهرم می گفت حالا دیگه باید بیشتر حواسمون به بابا باشه چون نگاه همه بهشونه الان بزرگتر فامیل بابان

    و من این رو وقتی پسر عمو کوچیکه با صورت سرخ از گریه به بابا رسید و هق هق گریه اش بلند شد بیشتر حس کردم

    همه این ها باعث شد بیشتر از عمو به فکر بی کسی خودم باشم به جای نشستن بیشتر سر خاک و قران خوندن، برگشتم خونه تا از اون فضا دور بشم

    همون موقع به این ها فکر کردم... فکر کردم هنوز به روز محشر نرسیده انقدر خودخواه شدم، عمو رو فراموش کردم و چسبیدم به تنهایی خودم ... روز محشر که دیگه همه به فکر خودشونن که هیچ از هم دیگه فرار هم می کنند، پس من به چی دلخوش کردم، نگاهم به دستای کی میخواد باشه اون موقع جز خودم؟... اوضاع داغونی خواهم داشت و بدتر این که اصلا به فکر خودم نیستم

    بیاید برای هم دعا کنیم برای تنهایی مون وقتی توی قبر گذاشته میشیم، وقتی ازمون سوال میشه و حرفی برای گفتن نداریم و ... برای دستای خالی مون در روز محشر


    -------------------------------------------------

    * خواهرزاده ی سه ساله ام میگه خان عمو ستاره شدن رفتن تو آسمونا

    • سما بانو
    ۲۸
    خرداد
    ۹۶

    دست هامون رو به آسمان، من برای تو، تو برای من... برای هم دعا کنیم

    • سما بانو
    ۱۹
    خرداد
    ۹۶

    هر هفته باید گزارش کار پایان نامه رو به استاد تحویل می دادم، به مشکل برخورده بودم و استاد خواسته بود حتما حلش کنم

    منم برای حلش به هر کسی رو زدم به استاد و غیر استاد ... بماند که جواب هم نگرفتم

    دوستانم می گفتند آخه اینم استاد هست که تو داری؟ چرا انقدر اذیتت می کنه؟

    می گفتم: نه، نمیخواد که اذیت کنه، اتفاقا میخواد یاد بگیرم اونم خوب

    به گوش استاد رسیده بود که از چه کسایی کمک خواسته بودم؛ خیلی ناراحت شده بود، می گفت شما دانشجوی من هستید، منتسب به من هستید، خوش ندارم برید سراغ هر کسی

    شرمنده شدم، درست بود که برای کاری بود که خودش خواسته بود اما نباید سراغ هر کسی می رفتم



    ----------------------------------------

    امشب آبجی از مشهد پیام داده که نمی دونم چرا تولد یا شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام که میشه یاد تو می افتم


    نمی دونستم باید خوشحال باشم یا شرمنده

    من رو منتسب به یک شخص بزرگ می دونست، کریم ترین...

    اشک ریختم که ببخش که به جای اینکه سراغ تو بیام به هر کسی رو زدم، حتی اگه برای خوشایند تو هم بوده راه رو اشتباه رفتم، هر راهی که به تو ختم نشه مطمئنا راه اشتباهیه



    * میلاد کریم ترین کریمان مبارک

    بهترین ها رو از صاحب این روز عیدی بگیرید ان شالله

    • سما بانو
    ۲۱
    ارديبهشت
    ۹۶


     


    کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"کارگران مشغول کاراند!احداث ضریح"
    کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"چند روزی مانده به اتمام ضریح"
    کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"مهدی فاطمه آید،تماشای ضریح"
    کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"عید امسال:نماز:صحن بقیع"
    کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"فلش راهنما،مرقد زهرای شفیع"
    ‏"به یقین یوسف ما آمدنی ست"


    ------------------------------------------------------------------- 

    عیدتون خیلی مبارک

    امشب رو دست کم نگیریم، روایت هست که بعد از شب قدر، از پر برکت ترین شب هاست 

    التماس دعا

    ------------------------------------------------------------------

    عمل بابا فعلا منتفی شد ...

    چون باید یک هفته قبل عمل بستری باشند تا آزمایشات مختلف انجام بشه و متاسفانه بیمارستان مربوطه تخت خالی نداشته

    آخه به این فکر نمی کنند کسی که میره بیمارستان از سلامت جسمی مناسبی برخوردار نیست، چرا وقتی تخت ندارین وقت میدین؟

    مگه یه بیمار قلبی چقدر توان سفر داره



    ملتمس دعای خیر دوستان هستم همچنان

    الهی خدا سایه پدر و مادر ها رو از سرمون کم نکنه

    و اسیران خاک رو مورد رحمت قرار بده


    ممنون از تمام دوستان و بزرگواران بابت دعاها و دلگرمی هاتون


    یاعلی

    • سما بانو
    ۲۰
    ارديبهشت
    ۹۶

    سلام

    میشه اینجا یه کم خودم باشم؟ متزلزل و گریون

    میشه یه کم همون دختر ته تغاری و لوس باشم؟ بدون هیچ ادا و قیافه ای

    میشه بگم یک هفته اس که تنهام چون مامان و بابا برای عمل رفتن

    بگم حتی وقتی میدونستم عمل چشم مادر تا لحظه مرخص شدنشون فقط چند ساعت طول کشیده و تو این چند ساعت چندین بار با خودشون و آبجی و بقیه صحبت کردم و در جریان لحظه به لحظه اش بودم، وقتی آبجی عکس مادر رو با کلاه و لباس اتاق عمل گذاشت وقتی همه قربان صدقه مادر می رفتن که تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد عزیزترین، من عکس رو سریع رد کردم و هیچی نگفتم هیچی

    مگه چقدر طاقت دارم که بخوام زوم کنم روی عکسی که همه ی دنیای منه و تو اون لباسا ببینمشون

    این ها هنوز قسمت خوب ماجراس


    اما بابا، پنج شنبه باید راهی تهران بشن برای انجام آزمایشات اولیه تا اگه مشکلی نبود و کهولت سن مانع عمل نشد، عمل قلب انجام بدن

    و من باید هر بار که با مادر صحبت می کنم بهشون اطمینان بدم که من خوبم، غذا میخورم، تنها نمی مونم و... تا خاطر بابا آسوده بشه که نیاز نیست مادر زودتر برگردند

    در کنار این ها باید روضه خونی های خانواده رو توی گروه تحمل کنم و هیچی نگم و بشم دختر آرام و شاید حتی سنگدل خونه، وقتی خواهرا مدام میخوان مانع تراشی کنن برای رفتنشون و من موافقم و مدام تکرار می کنم دکتر بهتر از من و شما میفهمه تحمل عمل رو نداشته باشن عمل نمی کنه، بقیه اش هم بسپرید به خدا

    ولی مگه بقیه جای من هستن، منی که با مادر، زجر کشیدن لحظه به لحظه ی بابا رو میبینم



    لطفا دعا کنید باباجانم صحیح و سالم تر از الان به خونه برگردن

    من دیگه حتی تحمل بغض قورت دادن رو هم ندارم

    دعا کنید مرگ من در بهترین زمان و قبل از تمام عزیزانم باشه

    • سما بانو
    ۱۱
    ارديبهشت
    ۹۶

    سلام

    :)

    لبخندم به خاطر جو حاکم بر کشوره، خوشم میاد وقتی می بینم چطور همه رو به شور انداخته

    وقتی دیدگاه های مختلف رو می بینی و میخونی، که با دیدن مثلا یه مناظره که همه از یک دریچه دوربین دیدن چه برداشت های مختلفی میشه خیلی جالبه، نگاه ها و برداشت های طرفدارای کاندیدای مختلف که هیچ، طرفدارای یه کاندید واحد هم دیدگاه های تا این حد متفاوت...


    یکی جار و جنجال های انتخاباتی رو ذات مناظره میدونه و طرفدارشه، یکی نقد می کنه، یکی میگه چه خوب گفت فلان حرف رو اون یکی ...

    جالب تر اون هایی هستند که از قبل مناظره میگن: جلوی هوچی گری های دولت رو فقط آرامش آقای رئیسی می تونه بگیره چون در مقابلش سلاحی ندارن(البته با تحلیل بیشتر و دقیقتر)، از یه طرف بعد مناظره میگن: حقا که هیچ کس آقای قالیباف نمیشه که به جای این که دنبال رای جمع کردن باشه، دنبال روشن گریه.



    درسته که وقتی تو خیابون چهار نفر دعوا راه میندازن و تو سر وکله ی هم میزنن؛ نگاه همه رو به خودشون معطوف می کنن، اما بنظرم اینا بیشتر از دعواشون نیستند، باید ببینی کی وسط این دعواها، دنبال علت دعوا و حلشه... شاید اصلا نتونه حلش هم بکنه اما مهم تلاشیه که می کنه مهم در راه بودنشه...

    شاید این، به اصطلاح روشنگری ها از نظر خیلی ها خوب باشه اما به نظر من همین قدر که می دونیم کافیه، نیازی نیست بیشتر از این پته ی هم رو روی آب بریزن و مردم رو بدگمان تر کنن، میشه بدون این دادو قال ها نقد کرد و عملکرد دولت رو زیر سوال برد و در کنارش برنامه های خودشون رو بیان کنند.


    کاش متوجه باشیم که همیشه حق با اونی که صداش رو بالا می بره نیست...


    الهی به امید تو

    ------------------------------------------------

    میگم: نظر تو چیه؟

    میگه: هیچی... وقتی شماها به نتیجه رسیدین، بگید کیه من بهش رای بدم  :|||

    • سما بانو
    ۳۰
    فروردين
    ۹۶


    داشتم فکر می کردم قراره چی بشه؟ قراره چیکار کنیم و چی به سرمون بیاد

    یه عده فکر می  کنند عقل به سرمون اومده و اشتباهات دوره های قبل تکرار

    نمیشه و اصلح انتخاب میشه 

    اما من به این فکر می کنم که واقعا انقدر آماده هستیم که بتونیم اصلح رو انتخاب کنیم؟

    بنظرم تبلیغات و مناظرات و ... بی تاثیر نیست اما مسئله ای که بیشترین اهمیت رو داره

    عملکرد خودمونه

    یعنی رسیدیم به نقطه ای که بتونیم یکی که خدایی عمل کنه رو انتخاب کنیم؟

    مثل زمان انقلاب و قبلش مطمئنا سخنرانی ها تاثیرگذار بوده اما این آمادگی در مردم

    ایجاد شده که خواهان یکی مثل حضرت امام (ره) بشن، مردم خواستند، خون دادند و

    استحقاق پیدا کردند

    حالا ما واقعا استحقاقش رو داریم؟


    خدایا به خون پاک شهدای مدافع حرم، ما را لایق بهترین ها کن

    • سما بانو
    ۱۱
    فروردين
    ۹۶

    سلام

    سال نوتون مبارک... ایام هم بر شما مبارک تر باشه الهی


    اصلا ماه رجب از دوست داشتنی ترین ماه هاست، یکجورایی با خودش شعف میاره مخصوصا وقتی یادت میاد ماه "یامن ارجوه لکل خیر و..." هست و تو چقدر منتظر این دست به چانه گرفتن بودی



    دیدین وقتی یه خواسته ای از کسی داریم، مثلا پدر و مادرمون؛ با توجه به صلاحدید و موقعیتی که داریم و دارند با اون خواسته موافقت یا مخالفت می کنند اما یه روزایی می دونیم که قرار نیست نه بشنویم اگه کمی زرنگ باشیم حواسمون به  اون روزا هست و خواسته هامون رو اون روز مطرح می کنیم مثلا کوچکترها وقتی مهمون میاد می دونن بزرگترا راحت تر حرفشون رو قبول می کنند و... 


    ماه رجب هم از اون ماه هایی هست که خدا نه نمیگه دیگه بستگی به حواس جمعی ما داره که چقدر سر خم کنیم و ازش درخواست کنیم، اگه کوتاهی کنیم خودمون ضرر کردیم

    اما این درخواست ها وقتی قشنگ تر میشه که دیگران رو هم یاد کنیم، دست هامون رو به آسمون من برای تو، تو برای من، برای هم دعا کنیم :)

    +خدا را باید شکر کرد بخاطر این همه توجه، این همه دوست داشتن...

    خوب باشید الهی

    • سما بانو
    ۲۹
    اسفند
    ۹۵

    ✍️ می گویند؛
    مـادر، مدارِ آرامیست که؛
    اهل خانه را، سکون و قرار می بخشد!

    امروز فهمیدم، اگر نبودی؛
    زمین،سالها پیش،مدارِ آرامشش را گم کرده بود.

    تو تنها مُسکِّنِ دردهای اهل زمینی
    مــ❤️ـادر

    ---------------------------------------

    عیدتون خیــــــــــــــلی مبارک... الهی بهترین عیدی ها رو از حضرت بگیرید و مهم ترین و بهترینش فرج فرزندشون صاحب الزمان

    التماس دعا

    یاعلی

    • سما بانو
    ۲۰
    اسفند
    ۹۵

    سلام

    نمی دونم چرا چند وقته نمی تونم درست برنامه ریزی کنم و به همه کارها و علاقه مندی هام برسم 

    یکی همین سر زدن به وبلاگ دوستان، خیلی وقت ها هم می خونم و نمی رسه نظر بگذارم، بدتر از همه این ها حرف هایی که برای نوشتن هست و نوشته نمیشه

    امروز یه مطلبی رو یه وبلاگی می خوندم که خیلی جای تفکر داشت یکی از جملاتش رو اینجا میگذارم برای اینکه بیشتر بهش فکر کنم و حواسم بهش باشه

    خدا مانع سر راه ما نمیذاره که مانع رو بزنیم کنار... مانع قرار میده که توسط اون مانع بنده اش رشد کنه...

    پی نوشت: خیلی خوبه که موقع کپی کردن مطلب از وبلاگ هاتون قید می کنید که با ذکر صلوات یا دعای فرج همراه باشه، شرطی شدم دیگه موقع کپی هر مطلبی یه صلوات هم ضمیمه اش می کنم:)
    پی نوشت تر: دست هامون رو به آسمون من برای تو ، تو برای من، برای هم دعا کنیم
    • سما بانو
    ۱۱
    اسفند
    ۹۵
    شهادت سیده زنان عالم، حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها رو تسلیت عرض می کنم


    حضرت آقا فرمودند: من تمام حوائجم و خواسته هایم را جمع می کنم می گذارم برای فاطمیه ...

     و ما چه راحت از این ایام می گذریم، کاش بیشتر قدر بدونیم 

    • سما بانو
    ۲۱
    بهمن
    ۹۵

    فکر کن میخوای از جایی به جای دیگه بری و چند تا ماشین و راننده هم باشه، از میون ماشینا ماشینی که بهتر باشه و راننده ای که سالم و سرحال باشه رو انتخاب می کنی، اینطوری خیالت راحته که راننده راه بلده و ماشینم کم نمیاره وسط راه

    سوار ماشین میشی و چند نفر دیگه هم به عنوان مسافر سوار این ماشین میشن و حرکت می کنید

    حالا این وسط می بینی مسافر بغل دستت سیر خورده و بوی بد دهنش حالت رو خراب می کنه، میای بخوابی تا کمتر اذیت بشی اون یکی سرماخورده و مدام سرفه می کنه و اینطوری راه رو برات سخت تر می کنه

    به نظرت این مسائل تقصیر راننده اس یا ماشین؟
    هیچ کدوم...

    تو بهترین ماشین و بهترین راننده رو انتخاب کردی، حالا این مسافر پیاده میشه و یکی دیگه سوار میشه شاید بهتر شاید بدتر، غرش رو که نباید سر راننده یا ماشین زد
    هیچ عقل سلیمی این کار رو نمی کنه



    ما سوار ماشین انقلاب اسلامی شدیم و با بهترین راننده ممکن(حضرت آقا(حفظه الله))، حالا اگه کسی کم کاری می کنه و این مسیر رو سخت می کنه دلیل نمیشه از ماشین و راننده ایراد بگیریم
    هر مسیری پر از خطر و دست انداز و پیچ و خم هست، اما همین که در حرکتیم برای رسیدن به مقصد، خدا را شاکر باشیم 

    #کمربند ایمان

    #عینک بصیرت

    برداشتی از سخنان حاج آقا قرائتی

    • سما بانو
    ۱۵
    بهمن
    ۹۵

    گفت : چطور میتونم به یکی ثابت کنم آقا «مقام معظم رهبری» از اولیا الله هست ؟

    گفتم: رها کن، نمی تونی ، ضمن اینکه کار عبثی هست، کسی که ولی شناس باشه نیازی به اثبات نداره ، برای فهم ولی بودن آقا ، طهارت جان لازمه نه بیان اثباتی...

    گفت: آخه خیلی امام زمان رو دوست داره... فقط با آقا مشکل داره... نمی تونه ولی بودنش رو بپذیره...

    گفتم: دلهای کوفیان هم با امام حسین بود اما شمشیرهاشون با بنی امیه بود... 


    -------------------------------

    مطلب بالا از وبلاگ بزرگواری هست، اجازه گرفتم تا مطلبشون رو به همراه سوالی که برام پیش اومد و جواب ایشون رو اینجا نشر بدم.



    سوال کردم: این قبول که اگه دل آماده باشه خودش میره پی ولی خدا اما شاید بعضیا زمینه اش رو نداشتن یعنی اصلا در محیطی نبودن که بخواد به سمتش کشیده بشن یا شاید نیاز به واسطه دارن بازم نباید اثبات کرد، حرفی زد؟

    جواب ایشون رو در ادامه مطلب بخونید لطفا :)

    • سما بانو
    ۰۲
    بهمن
    ۹۵



    مستضعفیم

    همه مون مستضعفیم 

    در مقابل دشمن، در مقابل دنیا و تجملاتش، در مقابل ..

    در مقابل خودمون، هوای نفسمون



    بیا و نجاتمون بده از این همه ضعف و بیچارگی

    ---------------------------

    پ.ن: البته باید دعا کنیم که واقعا اسممون جز مستضعفین باشه که مستضعف در بند هست

    اما دست از تلاش برنمیداره 

    • سما بانو
    ۱۶
    دی
    ۹۵

    فکر کنم دارم فراموشی می گیرم

    مدام باید به خودم تاریخ ها رو یادآوری کنم که نکنه فراموششون کنم

    1، 14، 16، 20 فروردین، 1، 10، 14 اردیبهشت و ...


    با اینکه مدام به خودم یادآوری کردم اما بازم فراموش کردم

    فراموش کردم 11 دی رو، روزی که شوهر دوستم شهید شد

    هنوز صدای گریه هاش تو گوشمه، وقتی تو بغل گرفته بودمش و باهاش گریه می کردم، فقط می گفت دعا کن خدا بهم صبر بده

    آه ه ه... چه روزای سختی بود



    12دی رو فراموش کرده بودم... روزی که حضرت آقا تشریف آوردن شهرمون

    چه اشتیاقی داشتم و چه استرسی، مسیر حرکتشون از چهارراه نزدیک خونه بود بعد نماز نخوابیدم، خان داداش و خونواده اشم اومده بودن اونجا

    یادمه همه خوابیده بودن و من داشتم آماده میشدم، فکر می کردم باید زودتر از همه اونجا باشم

    اما مثل همه وقتایی که از استرس دل درد می گیرم انقد حالم بد شد که دیگه نتونستم حرکت کنم

    یکی یکی رفتن و من تنها موندم خونه و اشک ریختم

    بعد سخنرانی که برگشتن از تپه کفش هایی میگفتن که کنار چهارراه جمع شده بود

    چقــــــد دارو خوردم که بتونم برای فردا آماده بشم


    13 دی رو فراموش کردم، روزی که به لطف داروهای گیاهی سرپا شدم و آماده شدم برای دیدار دانشجویی

    چفیه اهدایی آقا رو انداختم و خودمو رسوندم دانشگاه، با مینی بوس رفتیم محلی که برای دیدار آماده شده بود

    بارون شدیدی اومده بود و کفشم گِلی و کثیف شده بود(تا مدت ها تمیزشون نمی کردم، به نظرم اون کثیفی ارزش داشت، اگه میشد هیچ وقت تمیزشون نمی کردم)

    چند جا وایسادیم برای بازرسی، رسیدم به دوستم(که بعدا شد همسر شهید) مسئول یکی از بازرسیا بود، چقدر خوشحال بود، چقدر خوشحال بودم

    بالاخره رسیدم، رفتم نزدیکترین جای ممکن

    حضرت آقا وارد شدن اما چه سخت میشد پشت پرده اشک چهره آقا رو دید



    چه فراموشکار شدم، چطور تونستم همچین روزایی رو فراموش کنم؟

    • سما بانو
    ۲۷
    آذر
    ۹۵

     


    الهی من چه می بینم ز احمد

    چه زیبا منظری دارد محمد(ص)

    مبارک بر علی و دخت احمد

    
طلوع صادق(ع) وجشن محمد(ص)

    • سما بانو
    ۲۲
    آذر
    ۹۵

    چند روزیه این آیات ذهنمو مشغول کرده

    و من الناس من یقول ءامنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤ منین (8)
    یخدعون الله و الذین ءامنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون 
    (9)
    فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا و لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون 
    (10)
    و اذا قیل لهم لا تفسدوا فى الاءرض قالوا انما نحن مصلحون 
    (11)
    الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون 
    (12)
    و اذا قیل لهم ءامنوا کما ءامن الناس قالوا ا نؤ من کما ءامن السفهاء الا انهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون 
    (13)
    و اذا لقوا الذین ءامنوا قالوا ءامنا و اذا خلوا الى شیطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزءون 
    (14)
    الله یستهزئ بهم و یمدهم فى طغینهم یعمهون 
    (15)
    اولئک الذین اشتروا الضللة بالهدى فما ربحت تجرته
    (16)

    در میان مردم کسانى هستند که مى گویند به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم در حالى که ایمان ندارند.(8)
    مى خواهند خدا و مؤمنان را فریب بدهند(ولى) جز خودشان را فریب نمى دهند(اما نمى فهمند).(9)
    در دلهاى آنها یک نوع بیمارى است، خداوند بر بیمارى آنها مى افزاید و عذاب دردناکى به خاطر دروغ هائى که مى گویند در انتظار آنهاست.(10)
    و هنگامى که به آنها گفته شود، در زمین فساد نکنید مى گویند ما فقط اصلاح کننده ایم.(11)
    آگاه باشید اینها همان مفسدانند ولى نمى فهمند.(12)
    و هنگامى که به آنها گفته شود همانند سایر مردم ایمان بیاورید مى گویند: آیا همچون سفیهان ایمان بیاوریم؟ بدانید اینها همان سفیهانند ولى نمى دانند.(13)
    و هنگامى که افراد با ایمان را ملاقات مى کنند مى گویند ما ایمان آورده ایم، ولى هنگامى که با شیاطین خود خلوت مى کنند مى گویند با شمائیم ما (آنها) را مسخره مى کنیم.(14)
    خداوند آنها را استهزاء مى کند، و آنها را در طغیانشان نگه مى دارد تا سرگردان شوند.(15)
    آنها کسانى هستند که هدایت را با گمراهى معاوضه کرده اند و (این) تجارت براى آنها سودى نداده ، و هدایت نیافته اند.(16)


    وقتی به این آیات رسیدم یه گروه خاصی به ذهنم رسیدن، اما هر چی بیشتر فکر کردم دیدم اگه حواسمون رو جمع نکنیم می تونه خدایی نکرده توصیف حال خودمون هم باشه

    خدایا پناه بر تو

    • سما بانو
    ۰۸
    آذر
    ۹۵

    حرم آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام رو دیدید این روزا؟

    نمی دونم چه حکمتیه که باید شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) به هم نزدیک باشه

    شاید برای اینکه غربت کریم اهل بیت بیشتر نمود پیدا کنه



    دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزا.... گاه می گوید پدر، گاهی حسن گاهی رضا

    تسلیت ایام و التماس دعا

    • سما بانو
    ۲۷
    آبان
    ۹۵

    قرار بود صبح زود راه بیفته، عصر برای خداحافظی اومد، اما مادرم دلشون طاقت نداشت زنگ زدن گفتن شب بازم بیا

    گفتم اذیتش نکنید الان یه عالمه کار داره یه دقیقه هم بیشتر پیش خانواده باشه یه دقیقه اس. شب دوباره اومد، دوباره خداحافظی کردیم، دوباره دست مامان رو بوسید، قبل از این که بتونن جلوش رو بگیرند نشست و پاهاشون رو بوسید

    صبح زود راه افتاد

    داداش جان سه تا دختر داره یکی از یکی مهربون تر و بابایی تر

    یادمه وقتی مجبور بود برای درسش بیاد تهران و برگرده چقدر دختراش بیتابی می کردن، امروز که تماس گرفتیم احوال زن داداش رو بپرسیم دختر کوچیکه داشت گریه میکرد، اول دبستانه و به شدت بابایی

    شب با دختر وسطی صحبت میکردم انقدر ناآروم بود و گریه کرده بود که اشک منم درآورد

    بزرگی که دیگه تکلیفش روشنه، آخه علاوه بر باباش، شوهرشم رفته


    آه ه ه


    پیاده روی اربعین علاوه بر پیام جهانی که داره، حرکت کاروان اسرا رو به تصویر می کشه ولی این کجا و اون کجا

    بی تابی دخترای داداش من کجا و بی تابی بی بی سکینه(س) و بی بی رقیه(س) کجا ...

    • سما بانو
    ۲۶
    آبان
    ۹۵

    گاهی از همه چی گله داری( از خودت، از آدما، حتی از اون اصل کاری) انقدر زیاد که نمی تونی گله کنی حتی پیش اون اصل کاری
    وقتی از یه چی دلت میگیره، زخمی میشه، منتظر مرهمی... خودت دست نگه میداری، نمی دونم شاید لج می کنی که آهای فقط و فقط خودت باید بیای مرهم بشی 
    شاید میاد حتما میاد ولی اون قدر به خودت سخت گرفتی انقدر لج کردی که هیچ نشونه ای نمی بینی بعد اون زخمِ بزرگ و بزرگ تر میشه اونقدر عمیق که حتی اشکت رو در نمیاره، چون با خودت لج کردی چون همیشه وقتی برای خواسته ات تلاش کردی و به نتیجه نرسیدی واگذار کردی به خودش (تو نمیخوای بشه خب نشه)
    بعد می کشی کنار و میگی دیگه در این مورد حرف نمی زنم نمیخوای باشه قبول... ولی خوب میدونی که این با بقیه فرق می کنه اما ... اما انقدر دلت شکسته، انقدر نمی فهمیش که ...
    بازم پا پس می کشی و میگی نمیخوای باشه، نخواه، نشه، قبول... در حالیکه در اصل، اصلا قبول نیست اما با خودت لج کردی برای اینکه پا پس بکشی باید تو خودت بشکنی و سنگ بشی و نادیده گرفته شدنت رو فراموش نکنی
    گفتنش هم حتی ساده نیست چه برسه به عملی کردنش
    دلم شکسته و فقط خودش باید مرهم بشه خیلی خیلی واضح... من کم آوردم
    ______________________________________

    ترمای اول کارشناسی بودم و درس ها برام سنگین بود خب برای من کم آوردن تو زمینه درسی معنا نداشت، یه درس و با پیش نیازش با هم ارائه دادن :|... استادا خودشونم گیج شده بودن که چطوری تدریس کنند... اشکال پرسیدم و از نظر استاد سوال ساده ای بود و درست جواب نداد بهم برخورد، دیگه خودم شدم استاد خودم باید از پس جفت درسا بر میومدم شب که میرسیدم خونه میرفتم تو حیاط و گریه می کردم و از خدا کمک می گرفتم بعدم شروع می کردم به خوندن... انقدر تحت فشار بودم که تو خواب هم ازش خلاصی نداشتم... یه بار تو خواب گریه می کردم و حرف میزدم خواهرم از گریه من بیدار شده بود و حرفام توجهشو جلب کرده بود و به جای بیدار کردن مچ گیری میکرده :) ... گریه میکردم و می گفنم دوسش ندارم دیگه دوسش ندارم :)) ... کی رو دوست نداری ؟ هان؟ ... تابعا رو دوست ندارم دیگه دوسشون ندارم :)))... خب اقلا این جواب باعث شده خواهرجان خیالش راحت بشه و بیدارم کنه 
    -----------------------------------------------------------------

    اینا رو گفتم که بگم ته ته توی جمع نالیدن و گله کردنم میشه گله از تابع .... آدم خوبی نیستم اما مطمئنا برای دنیا و آدماش اینجا گله نمی کنم
    • سما بانو