دلانه


    نویسندگان

    فقط یک دور ساعت شنی

    جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ب.ظ
    ساعت شنیراستی اگر آدمی فقط قدر یک دور ساعت شنی فرصت "بازگشت" می داشت...

    ... راستی چه می کرد؟!!

    .

    .

    .

    .

    یا نه ...

    .

    .

    .

    .

    .. اگر تنها قدر یک دور ساعت شنی فرصت "ماندن" می داشت... چه می کرد؟!!

    .

    .

    .

       

                                                                        فقط قدر یک دور ساعت شنی..!

    .

    .

    .

    پ.ن :

    از بالا دستور رسیده بود که امشب در مورد موضوع دیگری بنویسم ، اما وقتی ذهن مشغول چیز دیگه ای باشه ، نوشتن از موضوعات دیگه  غیر ممکن نباشه ، سخته...

    عذر می خوام از مدیر محترم دلانه به خاطر خلف وعده ..

    • ضحـ ـی

    همدل  (۱۲)

  • علی رسولان
  • هیچی
    دوباره کارهای سابقش رو تکرار می کنه
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام
    نه بعیده !
    مگه میشه آدم بدونه اینقدر فرصتش کمه اما باز هم به کارهای سابق ادامه بده ؟!!!!!
    سلااااام بانو
    نفرمایید، صاحب اختیارید شما
    بنده همیشه از نوشته های شما لذت می برم و استفاده می کنم فرق نمی کنه موضوع چی باشه
    اما همچنان منتظر نوشتن و انتشار اون موضوع هم هستیم ها
    :)

    نمی دونم فکر کنم اگه می دونستم فقط این اندازه زمان دارم از استرس دق می کردم 
    اما اگه دق نمی کردم قبل از هرچیز یه دل سیر مادرمو بغل می کردم و ازشون حلالیت می خواستم و همچنین پدرم و بعد چون زمان دیگه ای نداشتم وصیت می کردم 
    اما مسئله ای که هست اینه که مرگ اندازه یه دور ساعت شنی که نه اندازه یک هزارم ثانیه هم ازمون فاصله نداره اما ما فراموشش می کنیم
    یکی از عجایبی هم که امیرالمومنین(ع) فرمودن همینه
    عاقبتمون ختم بخیر ان شالله

    یاعلی  

    پاسخ:
    ضحی:
    سلااااام بر مدیر محترم
    منت نهادید بر سر ما :)))

    واقعا؟
    یعنی هیچ راه فراری ندارم ؟ :))

    چشم
    ان شالله در اولین فرصت .
    شما که مطلعید از اوضاع فعلی ضحی بانو :))



    چقدر استرس !!!!!!!!!
    خوبه که نمی دونیم چقدر فرصت داریم
    به نظرم ، داشتن علم به انتقضای زمان، ارزش توبه رو از بین می بره


    الحمدلله علی کل حال
    سلام
    خب این هم مطلب متفاوتی بود
    یاد این داستان افتادم: 
    استادی میفرمود وقتی عزراییل برای قبض روح حضرت نوح خدمتش رسید حضرت نوح فرمود:تمام شد؟ چقدر زود؟
    عزراییل به حضرت گفت:در اخرالزمان انسانهایی میایند که شصت الی هفتاد سال عمر میکنن شما در مقابل اونها خیلی عمر کردید
    جناب نوح فرمود:هفتاد سال! من اگر جای اونها بودم همه هفتاد سال را در سجده به سر میبردم
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام علیکم

    عمق فاجعه ی کوتاهی این فرصت وقتی مشخص تر می شه که بدونی با همین فرصت های کوتاه ، باید " ابد" بسازی
    ابد در پیش دارم 
    ابد
    :((


    تازه اگه کسی به 60 -70 برسه
    قبرستان ها پر شده از جوانانی که به پیری نرسیدند ...
    من فکر می کنم ادامه زندگی 1 ساعت قبلش را می کرد و نه هیچ کار خاص دیگری.
    پاسخ:
    ضحی:
    شما چطور ؟
  • شیخ صاعد بالازاده
  • سلام، اگر شد فکر می کنیم به موضوع
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام
    بسیار عالی

    خوشحال می شویم ما رو هم در جریان نتیجه بذارید
    البته در صورت تمایل
    چقدر کم ..
    و شاید کمتر از این فرصت داشتیم

    وای خدای من ...



    سلام علیکم مومن
    بسیار تلنگرانه بود پست شما
    عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام علیکم
    ممنونم استاد از توجه تون

    در پناه حق
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    حالا ساعت شنی که سهله، پیامبر می فرمود من که پیامبر شما هستم، نمی دوم پام را که بر می دارم قدم بزنم به زمین می رسه یا نه؟....وای به حال شما...

    جداً هم وای به حال ما....

    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام علیکم
    فکر می کنم اگر به این باور برسیم، قطعا طور دیگه ای زندگی خواهیم کرد.
    مسئله ی اصلی رسدن باور به این نکته است تا بتونیم تغییر بدیم روش زندگی رو !

    ان شالله عاقبتمون ختم به خیر بشه

    در پناه حق
    سلام
    اگر من بودم فرصت باقی مونده رو باکسایی که دوستشون داشتم می گذروندم و تمام جملاتی که راهشون سد شده بود رو می‌گفتم...
    پاسخ:
    ضحی :
    سلام بانو
    جوابتون من رو به فکر واداشت ...

    قرآن در وصف قیامت می فرماید " روزی که پدر از فرزند فرار می کند ... "
    روزی که تمام پیوندها گسسته می شه !

    برای منِ خودخواه سخته که همین فرصت کوتاه رو صرف کسانی بکنم که در ابدیتی که در پیش دارم ، نقشی نخواهند داشت... ولو خیلی عزیز و نزدیک باشند در دنیا !!!
    فرصت های باقی مانده ، اون دقیقه نودی ها ، همیشه برام حکم طلا رو داشتن ..
    خصوصا اگر بدونم که دقیقه نودی هستن ...



    چقدر این جمله ی ابد در پیش داریم آشناست...
    ابد در پیش داریم

    حق با مدیر دلانه هست... سعی کنید بیشتر بنویسید... مطالب تفکر گونه و تلنگر گونه لازم هست در فضای مجازی...
    بی تعارف عرض میکنم شما خوب مینویسید... نوشتنتون هم موثره... 
    اگر ممکنه بیشتر بنویسید

    یا علی
    پاسخ:
    ضحی:
    شما که استادید و ما درس پس می دیم در محضرتون .
    جمله آشناست بله :))
    هرچند مسلما خودتون آگاه ترید ، اما برای اطلاع دوستان عرض می کنم که اینجا داستانش آمده !


    شما به بنده لطف دارید .
    مدیر محترم دلانه ، ماموریت سختی رو به بنده محول کردن !
    نوشتن در باب مساله ای که اصلا دلانه ای نیست ...  دلانه ای کردن یه مسئله ی جدی و قانونمند ، کمی سخته
    ضحی بانو هم کمی تنبل :))))

    اما چشم .
    سعی می کنم بیشتر بنویسم . معترفم به کم کاری خودم .

    عمری اگر باقی بود ، ان شالله جبران می کنم

    یاعلی
    به قول حبیب بن مظاهر:
    اگر به دنیا باز می گشتم،تنها به مجالس روضه ی سیدالشهدا می رفتم و برغربت پسر فاطمه اشک می ریختم
    نوحوا علی الحسین
    از کوزه همان برون تراود که در اوست
    کسی که عمری را طی کرده و دل خود را براساس اعمالش ساخته، تو این مدت کم نمیتونه برخلاف باطنش عمل کنه.
    کل یعمل علی شاکلته
    درسته تو قیامت هیچ‌کس هیچ‌کس رو نمی‌شناسه ولی خدا با خشنودی بنده‌هاش خشنود میشه؛ نمی‌دونم چطور بگم ولی من عاشق بنده‌های خدا هم هستم عشق به خدا منو به هر چیزی که توی دنیا هست علاقمند می‌کنه...
    این حس و نظر شخصی من هست اما اگر بدونم دارم میرم پیش خودش پس وقت واسه خودش زیاد دارم با یادگاری‌هاش روی زمین خداحافظی می‌کنم و بار یه سفر عاشقانه رو می‌بندم.

    ثبت یک دلانه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">