دلانه


    نویسندگان

    اجازه

    شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ

    اولین باری که دوری از خانواده رو تجربه کردم ، دبیرستانی بودم

    وقتی معاون پرورشی در کلاس اعلام کرد که برای تعطیلات نوروز اردوی راهیان دارند و هر کی می خواد بیاد برای ثبت نام

    زنگ تفریح که خورد، رفتم دفترش و خواستم که ثبت نام کنم

    گفت ، اول باید از اولیات اجازه بگیری !!!!!

    اجازه ؟

    تا اون زمان بهش دقت نکرده بودم که باید برای بعضی از تصمیماتم اجازه بگیرم ...

    پدر و مادرم هیچ وقت از ما نخواسته بودند که برای انجام کارهامون ازشون اجازه بگیریم ...

    با این حال

    وقتی رفتم خونه ، نگفتم اجازه می دید برم یا نه

    گفتم برای عید ، می خوام با مدرسه برم اردوی راهیان ...

    و رفتم 

    بی هیچ مانعی ...

    .

    .

    .

    چند سال بعد ، تو خوابگاه دانشجویی ، وقتی یکی از بچه ها ما رو دعوت کرد به منزلش ، بچه های اتاق شروع کردند زنگ زدن به خونه هاشون تا اجازه بگیرند آخر هفته رو بروند منزل هم کلاسیشون ...

    من اما فقط زنگ زدم و اطلاع دادم که آخر هفته تو خوابگاه نیستم .. دارم می رم یکی از روستاهای اطراف ، خونه ی دوستم ...

    .

    مدتی بعد ، وقتی همکارم گفت یه تور مطمئن و خوب پیدا کرده برای کربلا ، فقط هم یک نفر جا داره ، 

    این بار

    اصلا یادم رفت اطلاع بدم ...

    ان قدر سریع کارها پیش رفت که من تازه دو روز قبل سفر یادم افتاد هنوز به خانواده م نگفتم که راهی ام ...

    .

    .

    .

    این اتفاقات زیاد برام افتاد اما

    هیچ وقت مثل امروز به این فکر نیفتادم که کاش یاد می گرفتم که اجازه بگیرم برای کارهام ...

    کاش شیوه ی تربیتی والدینم، کنترل و نظارت نامحسوس نبود ...

    کاش گاهی هم مستقیم وارد می شدند و من می شنیدم که می گفتند " نه ! "

    کاش ...

    .

    .

    .

    پ.ن : یاد بگیریم اجازه بگیریم ... هرچند بزرگ شده باشیم

    اجازه گرفتن ، به آدما یاد می ده که " صاحب " دارند ...

    یا صاحب الزمان (عج)

    • ضحـ ـی

    همدل  (۷)

  • پرواز سپید
  • سلام
    خب شما همون جور که آزاد بودید ولی به عواطف خانواده تون اهمیت میدادید و این یعنی میدونیستید که صاحب دارید! همیشه که خانواده صاحب نیستن!
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام
    بله درست می فرمایید
    اما
    اگه یاد بگیریم از صاحب های کوچیکمون اجازه بگیریم ، اون وقت هیچ وقت صاحب اصلیمون رو فراموش نمی کنیم ...
    سلام
    الهی همه این حقیقتو درک کنن
    بیشتر اوقات همینه ... یعنی اگه نگاه کنی میبینی الان توی حالتی قرار گرفتیم توی جهان که داعش به جرم شیعه بودن داره آدم میکشه ...
    اینو که بفهمیم درک اینکه باید بهتر باشیم و هم خدا بهمون میده و توفیق بهتر شدنو ...
    الهی که زنده باشید به حیات طیبه الهی
    یا صاحب الزمان (عج)
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام
    الهی آمین
    درست می فرمایید
    ممنون از حضورتون

    یا صاحب الزمان (عج)
  • بسیجی گمنام
  • اول : سلام
    دوم :کسی که از گناهان جلوگیری نمی کند مرده ای است در میان زنده ها
     سوم:زیبا و تاثیر گذار
    چهارم:التماس دعای فرج
    پنجم: عاقبتون بخیر و ختم به شهادت

    پاسخ:
    ضحی:
    سلام و عرض ادب
    تشکر از شما
  • علی رسولان
  • بعد از خوندن اینجور متن ها حس بدی بهم دست میده
    بسیار شدید
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام
    ان شالله که بعدش حرکتی مثبت باشه
    سلام
    چه جالب..
    اما به نظرم اجازه هم که نمی گرفتید اما حتما می دونستید که همیشه حواسشون بهتون هست
    اینکه بدونیم یکی همیشه حواسش بهمون هست حتی اگه ازش اجازه هم نگیریم انتخاب هامون رو با معیارهای اون میسنجیم

    یاعلی
    پاسخ:
    ضحی:
    سلام بانو :)
    خب بله
    همین که می دونستم حواسشون هست ، باعث دلگرمی بود
    اما
    نمیشه این رو نادیده گرفت که بعضی وقت ها هم امر و نهی شنیدن باعث می شه آدم دلش قرص تر بشه به داشتن صاحب ...

    علی یارتون
  • مــ. مشرقی
  • اجازه گرفتن، چشم گفتن... :)
    پاسخ:
    ضحی:
    :)
    بی بلا
  • دخـتــــر حــــوّا
  • این اجازه نگرفتن خیلی از مواقع عالیه بنظر من
    شاید بخاطر این که تو خیلی از موارد از خانواده اجازه خواستم و با جواب منفی روبرو شدم
    در حالی که کاری که میخواستم انجام بدم نه از نظر شرعی و نه عرفی و قانونی خلاف محسوب نمیشده
    برای همین ارزوی انجام خیلی کارا تو دلم مونده
    پاسخ:
    ضحی:
    خب گاهی ما از اونور بوم می افتیم
    نه افراط ونه تفریط

    من به شخصه هیچ وقت از آزادی هام سوء استفاده نکردم اما گاهی عجیب دلم می خواست نه بشنوم ...
    زیادی بهم اعتماد داشتند طوری که یادم رفته بود حتی مشورت کردن رو ...

    علاوه بر این
    واقعا بعضی وقت ها انسان نیاز داره به مشورت
    یکی از بزرگترین معضلات زندگی من همین بود که هر وقت نیاز داشتم به مشورت ، با این جمله روبرو شدم ؛ " خودت بهتر می دونی "
    :(



    چقدر حرف زدم :)

    یاعلی

    ثبت یک دلانه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">