با کریمان کارها دشوار نیست
سلام
غم مادر غمِ عظیمیه اونم غم مادر سادات
تسلیت میگم
اصلا نمی تونم پنهون کنم چقـــــــــــدر به سادات غبطه می خورم
وقتی موقع خوندن مصائب اهل بیت میگن از سادات عذرخواهی می کنم دلم آتش میگیره میگم آخه من چرا چنین لیاقتی نداشتم
هر کاری هم میکنم نمی تونم مثل خیلیا به حضرت فاطمه زهرا(س) بگم مادر، خیلی بزرگِ این انتساب
ولی حس فوق العاده ایه وقتی منتسب بشی به یه بزرگی
چقدر مسئولیتت سنگین تر میشه
+
یه استاد فوق العاده داشتم که همیشه اشکالاتی که داشتیم رو از اون می پرسیدیم هم در زمینه علمی کمکمون می کردن هم دینی
یادمه ازمون یه کاری خواسته بود که به هر دری میزدم نمی تونستم انجامش بدم تا دیگه مجبور شدم به استادایی که اصلا دل خوشی ازشون نداشتم رو بزنم وقتی استاد متوجه شدند خیلی دلخور شدن گفتن شما الان کارتون به من مربوط میشه منتسب به من هستید و درست نیست که به دیگران مراجعه کنید
+
یادمه قبل ترها اونایی منو بیشتر می شناختن، شهادت یا میلاد امام حسن مجتبی(ع) که میشد بهم ویژه تسلیت یا تبریک میگفتن چون ارادت خاصی به حضرت داشتم
درسته که غمشون ویژه غمگینم میکرد یا شادیشون شادم میکرد اما اینکه به یه بزرگوار وصلت کنند و همین که اسمشون میاد یاد تو بیوفتن حس غیرقابل توصیفی داره
اما الان دیگه خجالت می کشم، آخه به قول استاد وقتی به یکی منتسب میشی دیگه کارهات رو باید پیش اون ببری با اصول اون باید سنجیده بشه
خیلی وقته که دیگه ارادت ویژه امو به امام حسن(ع) نشون نمیدم چون نمی خوام آقا بخاطر من خجالت بکشن
اما فاطمیه گره خورده با نام امام حسن جانم، نمیشه ذکر مصیبت بانو باشه و اسمی از ایشون نباشه
عرض تسلیت دارم مهربانترینم
آقاجانم دلم بدجور شما رو کم داره میشه مثل همیشه کمکم کنین
- ۹۴/۱۲/۲۱