عیدی که دیگر عید نیست
.
یادمه بچه که بودم به خاطر سختی روزه گرفتن ، عید فطر رو خیلی دوست داشتم . اصلا کلی ذوق می کردم وقتی بین برنامه های تلویزیون یه دفعه برنامه قطع می شد و گل و سبزه و آهنگ و دالام دولوم راه می افتاد که عید اعلام شد و عیدتون مبارک و از این حرفا !
اما یه چیزش خیلی بد بود !
اینکه شب عید همه خونه نشین می شدند و هیچ کس نمی رفت عید دیدنی !
.
.
.
.
آخه مشهور بود که اگه شب عید خونه کسی باشی ، زکات فطره ات می افته گردن میزبان ! این بود که کسی مهمان نمی پذیرفت !
اما من بچه بودم و دلم دید و بازدید عید می خواست . اونم عیدی که اینقدر از اومدنش ذوق زده می شدم !
همیشه با خودم می گفتم که اگه بزرگ شدم، حتما حتما شب عید فطر یه مهمانی بزرگ راه می اندازم و همه ی کسانی را که می شناسم دعوت می کنم تا بیان و با هم شادی کنیم این عید دوست داشتنی را !
خب فوقش یه کمی هم پول بیشتری از جیبمون می ره بابت زکات فطره ی مهمان ها
اما در عوض کلی دل ها شاد می شه !
.
بزرگتر که شدم ، دیگه دلم نمی خواست شب عید فطر مهمونی بگیرم !
نه اینکه از پول دادن زکات فطریه ی مهمونا بترسم بلکه به این خاطر که می دیدم چقدر فرصت ها را از دست داده ام و نتونسته ام بهره ببرم .
فرصتهایی که می شد بهتر از این از آن ها استفاده کرد . فرصت هایی که شاید نباشیم تا دوباره آن ها را به دست بیاریم !
از وقتی عقلم رسید و متوجه این مسئله شدم ، شب های عید فطر همیشه یه غم بزرگ رو دلم بوده و هست ...
حالا دیگه نمی دونم کدوم درسته و کدوم غلط ، فقط می دونم امسال هم شاد نیستم !
نه فقط به خاطر از دست رفتن فرصت هام ، بلکه به خاطر مردمی که خاطره ی خوشی نداشتند از مهمانی امسال
مردمی که افطار را با موشک باز کردند و زنگ بیدار باش سحرهاشون ، صدای توپ بود و گلوله !
کاری از دستم بر نمیاد براشون اما کاش دیگه هیچ مادری بدن پاره پاره ی فرزندش را روی دست نگیره
کاش هیچ کودکی درد یتیمی را احساس نکنه
کاش ....
***********************
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
::
عیدتون مبارک