خط قرمز
قدیم ترها یه چیزی بود به اسم حیا
شرم
وقار و سنگینی
خط کشی هامون پررنگ بود
خط قرمزهامون تعریف شده بود
یادمون بود محرم چیه
نامحرم چیه
میدونستیم خدایی داریم که نگاهش بهمونه
حرمت ها رو نگه میداشتیم
نمیدونم چی شد که رسیدیم به اینجا
نمیدونم به کجا داریم میریم که انقدر همه چی کمرنگ شده
چرا دیگه بفکر گناه و شکستن قبح یه سری روابط نیستیم
چرا نگران این نیستیم که خدامون چقدر دلگیر میشه
دل امام زمانمون رو به درد میاریم
به اسم ازدواج با جنس مخالف ارتباط میگیریم
فکرمیکنیم اگه اسمشو دوستی نذاریم دیگه همه چی حله
میگیم دوست اجتماعی!!
از اون کلاه های گشادیِ که سر وجدانمون میذاریم
میریم جلو
کلی چیزارو تجربه میکنیم بدون فکر به عاقبتش
خوبه چند دقیقه
فقط چند دقیقه و نه بیشتر
بشینیم و فکر کنیم
فکر کنیم چند صباح دیگه رومون میشه تو چشم های امام زمانمون نگاه کنیم؟
با خودمون صادق باشیم
قبل از اینکه مجبور شیم جلوی خدا سرمونو بندازیم پایین
پیش وجدانمون کلاهمونو قاضی کنیم
در اوائل راه خودمان را آنچنان قوی میبینیم که محال میدونیم پامون با این سلام و احوالپرسی های ساده بلغزد و به سیاهچاله ی گناه بیوفتیم
احوالپرسی هایی که در ابتدا شاید بسیار محترمانه و رسمی باشه ولی به تدریج دودمان دختران و پسرانمان را به باد خواهد داد
گاهی زمانی میرسه که به این نتیجه میرسیم در بیشتر مواردی که گمان میکردیم از پس مشکلات و موانع سخت بخوبی بر می آییم، تفکرمان ادعایی بیش نبوده
- ۹۴/۰۸/۲۶
با سر اومدم ، سرم خورد به واژه ها شدید