هر صبح جمعه ندبه بخوانند پیش تو ... گو بازگردد از سفرش ایها الرئوف
آن کفتــــری که زخمے عشق شــما شــــده
بالش بـــده شکســــته پرش ایـــها الرئـــوف
بازار دل کساد شده چاره ای بکن
این بار تو بیا بخرش ایها الرئوف
یک بینوابه گوشه ی صحنت نشسته است
دستی بکش به روی سرش ایهاالرئوف
با نام های مختلفی خوانده ام تو را
البتّه بوده بیشترش... ایها الرئوف
این روزها هوای حرم جور دیگری ست
هی میرسد به ما خبرش ایهالرئوف...
آقای من؛
ســلام میدهم از بـام خانه سمـتِ حرم
ببخـش نوکرتان را؛ بضاعتش این اسـت...
پ.ن :از چپ و راست، تماس می گیرند و حلالیت می طلبند و خداحافظی .... حال من دیدنی است این روزها ...
وبلاگ زیبایی داری امیدوارم روز به روز موفق تر باشید
از اینکه در زمینه مذهبی کار میکنید خوشحالم
خوشحال میشم منتقد وبلاگم باشی