قرار شاه و گدا یادتان هست ؟
یهو زد به سرمون که پاشیم بریم زیارت
یه پرس و جوی کوچولو کردیم و یه حساب کتاب سر انگشتی و بلیط و ...
رسیدیم حرم
یه زیارت که کردیم ، راه افتادیم بریم دنبال خونه
اما همون دور اول رو که زدیم ، فهمیدیم حساب کتابامون همچینم درست نبوده و ما دو تا دختر موندیم تو شهر غریب و ...
با پولی که آورده بودیم و برنامه داشتیم ده روز بمونیم مشهد ، فقط می تونستیم دو روز بمونیم ...
یه اتاق کوچیک گرفتیم اما به شدت دلخور بودیم که نیت ده روزمون شده بود دو روز ...
روز دوم برای خداحافظی رفتیم حرم
جزء خوانی بود تو شبستان امام
خواهرم موند اما من طاقت نشستن نداشتم
بی تاب بودم
رفتم نزدیک ضریح
چند قدمی ضریح ، ایستادم
جلوتر نرفتم
خواستم گله کنم
بگم ممنون آقا
ممنون که امیدمون رو ناامید کردی
...
اما دلم نیومد
تمام این حرفا تو دلم بود اما به زبون نیومد ...
فقط خیره شدم به ضریح و بغضی که نذاشتم بشکنه ..
زیارت نامه رو خوندم و زیارت وداع رو ...
برگشتم پیش خواهرم
دیدم سرپا ایستاده تا زودتر منو بین جمعیت پیدا کنه
رسیدم بهش
از خوشحالی بغلم کرد
گفت خونه جور شد
باورت نمیشه
مجانی
چشمام از تعجب گرد شد
اوج شلوغی مشهد بود
مگه می شد ؟
گفت به یکی از خدام گفته که اگر خونه ی مطمین و قیمت مناسب سراغ دارید به ما معرفی می کنید
خادم گفته بود خونه ی خودمون
ما یک طبقه از منزلمون رو اختصاص دادیم به زوار آقا
اتفاقا ناراحت بودیم که چرا مدتیه خالی مونده
تشریف بیارید
به خودم که اومدم ، دیدم چند دقیقه ای میشه که در آغوش اون خادم در حال اشک ریختنم ...
....
...
..
.
ده روز همجواری با اقا در ماه مبارک و شب های قدر ، به یادموندنی ترین زیارت رو برامون رقم زد ....
.
.
.
آقا هوای زائرانش رو داره
همیشه
کاش درک کنیم و قدردان باشیم
میلاد این دردانه ی خلقت مبارک
- ۹۵/۰۵/۲۳
دلتنگم کردی...