الحمدلله علی ما هدانا ...
آدم اگر دل ش گرفته باشد .. عجیب ...
آدم اگر روح ش خسته باشد .. سخت ...
آدم اگر حال ش ازین دنیا به هم بخورد .. بی بهانه ...
آدم اگر تهوّع ِ این زندگی را داشته باشد ..
آدم اگر اینقدر به ماندن پوزخند بزند که تمنای مرگ خودش بیاید زیر ِ پاهایش را آب و جارو بکند ..
آدم اگر دیگر شمعدانی های سپید هم تحویل ش نگیرند ..
آدم اگر دیگر با صمیمیت آفتاب ِ ملایم ِ پاییزی که سوار بر نسیم ِ خنکی می رود لای تارهای ظریف ِ موهای خیس هم حال ش جا نیاید ..
آدم اگر حتی شکسته تر از ساقه های ترد و نازک مریم های پشت پنجره هم شده باشد ..
آدم اگر جراحت هایش حالا دیگر زخم هایی باز و عمیق شده باشند هم .. طوریکه اگر کسی بپرسد برای چه؟ نتواند جوابش را بدهد! ..
آدم اگر دارد جان می دهد ..
آدم اگر دارد می میرد ..
آدم اگر به چشم ِ خویشتن می بیند که جان ش می رود ..آدم باز هم ته ِ دل ش قرص ست که صاحب دارد .. که ولی دارد .. که یکی را دارد که حالَ ش با او خوب می شود. ..
الحمدلله.