دلانه


    نویسندگان

    تصورات ذهنی

    شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۵۴ ب.ظ

    امروز سوار یه تاکسى شدم

    صد متر جلو تر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود
    راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد
    چند ثانیه گذشت
    راننده تاکسى : چقدر رنگِ رژتون قشنگه
    خانم مسافر: ممنون
    راننده تاکسى : لباتون رو برجسته کرده
    خانم مسافر سایه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پایینُ لباشو رو به آینه غنچه کرد.
    خانم مسافر: واقعاً؟؟!
    راننده تاکسى خندید با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفتُ نگاه کرد
    راننده تاکسى : با رنگِ لاکتون سِت کردین؟! واقعاً که با سلیقه این تبریک میگم.

    خانم مسافر:واى ممنونم..چه دقتى معلومه که آدمِ خوش ذوقى هستین
    تلفنِ همراه من زنگ خورد و اون دو نفر گرمِ حرف زدن بودن..
    موقع پیاده شدن راننده ى تاکسى کارتش رو داد به خانم مسافرُ گفت هرجا خواستى برى،اگه ماشین خواستى زنگ بزن به من..
    خانم مسافر کارت رو گرفت یه چشمکِ ریزى هم زد و رفت..
    اینُ تعریف نکردم که بخوام بگم خانم مسافر مشکل اخلاقى داشت یا راننده تاکسى...
    فقط میخواستم بگم..
    تویه این چند دقیقه ممکنه کمتر کسی از ما به ذهنش رسیده باشه
    که راننده ى تاکسى هم یک خانم بود..


    ما با تصوراتی که تویه ذهنِ خودمونهِ قضاوت می کنیم.

    • ضحـ ـی

    همدل  (۱۲)

  • خانم الفــــ
  • چقدر خوب بود...واقعا همینطوره...کم پیش میاد کسی باشه که بدون پیش زمینه فکری راجع به مطلبی بخونه یا حرف بزنه و ...
    پاسخ:
    متن از بنده نبود اما واقعا خودم وقتی خوندمش کلی حرص خوردم 

    باید رها کنیم خودمون رو از بند این پیش زمینه های ذهنی 
    اتفاقا برای من انقد عجیب بود که تقریبا ایمان داشتم راننده خانمه!!!!!!!!!!!!!!!
    پاسخ:
    عجیب بود؟!!!!!!!!

    خوشحال شدم واقعا 
    جای خوشحالی داره توصیف چنین رفتاری, برای کسی در این زمانه عجیب باشه:)
    ذهن همه منحرفه دیگه D:
    آخه بیشتر راننده تاکسی ها اقا هستن.
    پاسخ:
    درسته 
    اما خب هنر اونجاست که وقتی همه مسیله ی خاصند, انسان به فراتر اون فکر کنه
    عالی بود 
    اخصنج به ذهنتون
    پاسخ:
    سلام 
    ممنون من منتشر کننده بودم نه نویسنده :)
    عجب جامعه ای شده! ...
    پاسخ:
    :)
    این متن ها معمولا دو پهلو هستند باید یکمی هم حواسمان به نیت نویسندگانشان باشد

    احتمالا نویسنده اش شما نیستید چون  بنده جای دیگری نیز با هدف دیگری خوانده ام

    به هرحال به غیر از ترویج بی بند وباری بصورت نا خوداگاه هدف دیگرش بد نبود

    الان من دچار قضاوت شدم!؟


    سربزنید
    پاسخ:
    عرض کرده بودم که نویسنده نیستم

    +
    مهم برداشتی هست که ما از متن می کنیم
    ضمن اینکه بنده با نظرتون موافق نیستم
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    اتفاقا من از همون اولش فکر میکردم راننده خانومه!

    یه همچین ادم مثبت اندیشی هستم من ^_^
    پاسخ:
    سلام


    خدا شما و تمام مثبت اندیشان رو حفظ کنه ان شالله
    :)
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    همینطور که داشتم می خوندم، دندونم بیخ گلوی راننده بود(لبخند)
    واقعا باید دیدمون را عوض کنیم

    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    سلام

    آخ آخ آخ
    دقیقا عین بنده :)


    تشکر از لطفتون

    یاعلی
    مرد این بار گران نیست دل مسکینم :(
    آره راست میگی...
    زود قضاوت میکنیم...زود....
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    ****** *****
    ****** ** ** *** *****

    پاسخ:
    شما؟!!!!
  • سید محمد رضی زاده
  • تصورات ذهنی بیشتر در متن های دارای پیچیدگی و تعلیق ایجاد می شود. اما متاسفانه در روزگاری که مشاهدات عینی اظهر من الشمس است دیگر باید احساس خطر کرد و دنبال چاره بود.

    ثبت یک دلانه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">