آدم حسابی
می دانی؟ آدم در این دنیا نباید روی دیوار ِ هیچ خانه ای یادگاری بنویسد! ..
هیچ خانه ای! .. می فهمی که؟ ..
می دانی؟ .. آدم اگر حسابی نباشد؛ یادگاری هایش شماره دار می شوند: یک، دو، سه، .... . بعد حساب ِ شماره ها از دستش در می رود .. بعد شماره ها توی سرش رژه می روند .. بعد یک می رود جای سه؛ سه می آید جای دو .. نه؛ سه می آید جای یک، دو هم میآید کنار ِ سه .. نه؛ اینطوری هم نیست! .. آدم اگر حسابی نباشد خودش هم نمی داند لطافت ِ روحیه ی دو را دوست تر میدارد یا به صمیمیت ِ همدلانه ی سه دل می بازد .. نمی داند با ملایمت ِ به هنگام ِ یک سرخوش است یا حزن ِ مطلوب ِ پنهانی ِ دو هوش از سرش برده است .. نمی داند سکوت ِ مقدّر ِ سه را مستی می کند یا از بی تعلقات ِ دو خراباتی شده ست .. نمی داند التهاب ِ یک را می سوزد یا بی قرار ِ بی قراری های سه شده ست و نمی داند و نمی داند و نمی داند ... . آدم اگر حسابی نباشد با یادگاری هایش .. با این یک ها و دو ها و سه ها و .... و با این هجمه ی ندانستن هایش کمرش خم می شود .. بعد سرش گیج می رود از این همه تشکیک .. بعد می ترسد .. بعد می افتد .. بعد دلش می گیرد .. بعد خسته می شود .. بعد می نشیند انقدر گریه می کند که نفسش تنگ می شود .. بعد .. بعد .. بعد اما دیوار ها غریبانه روی سرش خراب می شوند! همین!.
آدم ِ حسابی اینقدر حسابی هست که روی دیوار ِ هیچ خانه ی اجاره ای یادگاری ننویسد! ...
پ ن 1 : ناخواسته باعث رنجش صاحب این خانه شدم . ناراحتم و عذر می خوام از ایشون
پ ن 2 : دعا لازم هستم و امیدوارم به عنایت دوستان و اجابت الهی