دلانه


    نویسندگان
    ۲۸
    مهر
    ۹۴

    سلام

    ایام عزای اباعبدالله (ع) رو خدمت همه بزرگواران تسلیت عرض می کنم.


    این روزا حالمون خوش نیست و شاید این ناخوشی پیام محب بودن می ده و چه چیزی خوش تر از این؟

    حال ناخوش این روزام شاید افتخار محب بودن را به یادم میاره اما...

    اما کاش فقط همین بود

    این روزها عجیب به عاشورای پیش رومون فکر می کنم

    اینکه وقتی میگن: "کل ارض کربلا... کل یوم عاشورا..." یعنی چه؟

    اینکه امامِ جان این همه مصیبت، این همه غم رو تحمل کردند برای چه؟ به این فکر می کنم شاید ... شاید تحمل شهادت فرزند و برادر و برادرزاده کمر رو بشکنه اما تحمل اسارت و در به دری زنان و کودکان مگر ممکنه اون هم برای غیرت الله؟

    اینکه این قیام با این عظمت چیزی فراتر از اون چیزی که فکر می کنیم رو می خواد برامون روشن کنه.

    شاید میخواد بگه، آهای خانم آهای آقا... حواست هست؟ همیشه در هر زمان و مکانی که باشی، یزیدی هست و حسینی... حواست هست که بتونی درست تشخیص بدی؟

    برادرم، خواهرم ... سینه زنی برای ارباب، اشک ریختن برای مظلومیت امام خیـــــــــلی خوبه، اما آیا کافیه؟ 


    امام حسین(ع) نماینده شون حضرت مسلم رو فرستادن بین کوفیان، همه گفتن ما مدت هاست منتظر آقاییم و ما همیشه همراه شون هستیم و دعوت نامه فرستادن برای آقا...

    زمان آمدن امام(ع) که رسید، موقعی که باید کوفیان خودشون رو نشون بدن کم کم هر کس به بهانه ای جا زد و ...

    کاش فقط جازدن و بهونه آوردن بود، نماینده حضرت رو هم غریبانه به شهادت رسوندن

     حضرت موندن و تعداد یاران کم... از همون تعداد هم برخیشون تا روز آخر کم آوردن و رفتند و یه تعداد هم از سپاه دشمن به امام ملحق شدن

    بعد شهادت حضرت(ع) خیلی از همین کوفیان خجالت زده شدند و توبه کردن و رفتند به جنگ یزیدیا

    اما آیا اون تاثیری که یاران حضرت داشتند توابین هم داشتن؟


    الان امام زمانمون یه نایب دارند که شهرو برای آمدن آقا(عج) آماده می کنه و ما لبیک گویان دست به دعا میگیریم و دعای فرج می خونیم... شما اسمش رو بذارید دعوت نامه

    چقـــــــدر باید حواسمون باشه که نماینده حضرت رو تنها نذاریم، چقـــــــدر باید بصیر باشیم که گول وعده و وعیدهای یزیدیان رو نخوریم

    خواهرم... برادرم... عزیزم

    قرار نیست که مستقیم بگن بیا مقابل امام زمانت بایست، حواست به دنیای اطرافت هست؟ حواست به ندای یزیدیا هست؟ 

    بیایم هوشیارتر برخورد کنیم نگاهمون رو معطوف خواص نکنیم مگر عمر سعد جز خواص نبود اما چیکار کرد؟ 

    بیایم خودمون چشممون رو بازتر کنیم، تا حق رو از باطل تشخیص بدیم 

    حواسمون باشه نماینده آقا رو تنها نذاریم، توابین هیچ وقت به پای یاران امام نمی رسند... اصلا از کجا معلوم زمانی برای بازگشت باشه

    لطفا بیایم همین طور که دعا می کنیم توی عزاداری ها حال خوشی داشته باشیم و یه لحظه غم امام حسین(ع) از ذلمون خارج نشه دعا کنیم اونقدر هوشیار باشیم که هیچ وقت، هیچ وقت امام زمانمون و نماینده شون رو تنها نذاریم


    التماس دعای ویژه

    یاعلی

    • سما بانو
    ۲۷
    مهر
    ۹۴

    بسم الله الرحمن الرحیم

    یه مطلبی خوندم در مورد چادر و اینکه هرچادری محجبه نیست

    بعد یکی کامنت نوشته بود که حالا همه مشکلات و معضلات دین و جامعه حل شده فقط مشکل حجاب مونده؟؟ 

    نمیدونم اینطور افراد با همه مسائل این مدلی برخورد میکنن؟!

    اگه مثلا خدایی نکرده مشکل قلبی داشته باشن و حالا سر درد هم اضافه شده باشه،خب دنبال درمان سردرد نمیرن یعنی؟؟ خب مشکل قلبشون حل نشده که بخوان سردرد رو درمان کنن!!!

    حیا باید از دوران کودکی در فرد نهادینه بشه

    متاسفانه الان هم که همه تا سن بیست سالگی کودک حساب میشن و خانواده کاری به حجاب و رفت و آمدشون ندارن و وقتی شخصیت طرف کامل شکل گرفت تازه به فکر تغییر و تربیتش میفتن بعد هم که میبینن دیر شده میگن ما از پس بچه هامون بر نمیایم!!

    کاش بدونن که ریشه حجاب از حیا هستش و کسی که حیا داره نه دنبال دزدی میره نه ربا نه هیچ خلاف دیگه ای....

    پس شاید اگه حیا و حجاب جامعه درست بشه بقیه مشکلات هم به تبعش رفع بشه ان شاالله

    امیدوارم خدا به هممون حیا و عفت و غیرت واقعی عنایت کنه

    • ارکیده س ی
    ۲۲
    مهر
    ۹۴

    دلنوشته ی تقدیمی ، مدت ها پیش نوشته شده

    طولانی ست و شاید خارج از حوصله ی دوستان

    اما 

    اینجا دلانه ست و محلی جهت انتشار اینگونه متن ها ...

    نخواندید هم مشکلی نیست

    صرفا جهت عرض تسلیت و تعزیت بود به مناسبت ایام ...

    یـ علی ـا

    • ضحـ ـی
    ۲۰
    مهر
    ۹۴

    سلام

    این مطلب ارزش خوندن نداره فقط جهت توجیه نبودنمه :)

    دوست نداشتم وقتی حالم خوش نیست بنویسم جایی خوندم که وقتی فقط از خوشی ها گفته بشه دیگران فکر می کنند تمام زندگیت همین طور خوش و خرمی و وقتی با زندگی و مشکلات خودشون مقایسه می کنند افسردگی می گیرند

    اینرو تا حدودی قبول دارم ولی نوشتن از ناخوشی ها هم نه دوست داشتنیه نه باعث افزایش روحیه ی دیگران میشه

    یکی از خصوصیات بدی که دارم اینه که وقتی غم و ناراحتی هست که نمیشه برای اون کاری کرد سعی می کنم از هر چه که منو به یاد اون غم می ندازه دوری کنم... مثلا بعد فوت دوستم سعی کردم دیگه عکسش رو نگاه نکنم یا فیلمایی رو که از مادربزرگم هست و خانواده با آه و حسرت می نشینن نگاه می کنن من اصلا تماشا نمی کنم

    فاجعه ی منا غم بزرگی رو دل هممون گذاشت که فراموش کردنش غیر ممکنه و مفقود شدن عزیزان هم وطن این داغ رو صد چندان کرد 

    بدترین روزای عمرم بود مخصوصا وقتی خبر مفقود شدن حاج حسن دانش (نخبه قرانی) رو شنیدم به قدری بهم ریختم که حتی مشغله ی آماده شدن برای مهمونی هر ساله عید غدیر هم، نتونست از غمم کم کنه 

    گاهی وسط کار یه گوشه می نشستم و شروع می کردم به گریه کردن وقتی هم برادرزاده جان برای بهتر کردن حالم میومد، من اشکش رو در می آوردم

    دیگه این بار با اخباری که هر لحظه پخش میشد و خانواده پیگیر بودن نمی شد از این غم فرار کرد 

    روز عید با دهن روزه از صبح زود تا عصر یه لحظه هم نتونستم استراحت کنم و این خستگی لذت اون روز رو بیشتر میکرد و یه روحیه ی عالی بهم هدیه داد

    برای حفظ روحیه و اینکه دیگه به روزهای غم بار هفته پیش برنگردم از هرچی خبر بود فراری بودم اما مراسم تشییع لاله های سپید غم رو دوباره توی دلم نشوند

    این ماتم درسته که فراگیره و همه باهاش درگیرن اما حس و حالی برام نگذاشته بود که بخوام و بتونم که بنویسم


    هفته پیش هم که بخشیش رو درگیر کارای دانشگاه بودم که بدجور همه چی قاطی شده بود و اگه انقدر پیگیرش نمی شدم مجبور بودم 6 واحد درسی رو طول دو ترم بگذرونم که فعلا حل شد خدا زمان امتحانات رو به خیر بگذروونه :)

    بعدم که باید برای آخر هفته ای خوب آماده می شدیم و باز جمعه ای پر مشغله

    یه مراسم شاد برای یکی از عزیزکانم(عزیز کوچک :) )، به قدری طول مراسم درگیر بودم که عزیزِجان هم گله کرد که معلومه شما کجایین؟ و من در جواب یه لبخند تحویلش دادم و گفتم پشت صحنه رو نباید خالی می گذاشتم و لبخند رضایت و تشکرش برای رفع تمام خستگی ها کافی بود.

    شب به قدری خسته و کوفته بودم که توی خواب ناله می کردم

    با خواهرم که صحبت می کردم میگفتم برای چند ساعت مراسم چقـــــــدر بدو بدو کردیم و اون می گفت ارزشش رو داشت همه چیز خیلی خوب بود، راست می گفت واقعا ارزشش رو داشت


     و من به این فکر می کردم که وقتی نتیجه ی کارت رو در نظر بگیری وقتی بدونی این همه زحمتی که می کشی لبخند رضایت رو لب چه کسی می نشونه حاضری هر سختی رو تحمل کنی از همه کارهایی که خودت رو آزاد و محق به انجامشون می دونستی حاضری دست بکشی تا لبخند رضایت رو لب عزیزت ببینی

    حالا اگه چشمت رو بیشتر باز کنی و توی هر کاری دنبال لبخند رضایت خدا باشی چقـــــــــدر تحمل سختی ها قابل تحمل تر و لذت بخشه

    این مدت از فرصت هایی که بود برای خوندن مطالب خوب دوستان استفاده می کردم اما فرصت نظر گذاشتن نبود، عذر تقصیر

    --------------------------------------

    بعدانوشت: بابت تاخیر در پاسخ به نظرات مطلب"حجتان مقبول"، عذرخواهی می کنم 


    یاعلی

    • سما بانو
    ۱۷
    مهر
    ۹۴

    نشسته ام مقابل مانیتور کامپیوتر .. دستانم را ستون کرده ام در دو طرف پیشانی و سنگینی ِ سرم را انداخته ام بر یکی از آن ستون های ظریف و نه چندان مقاوم .. چشم هایم به اعلام ِ اعتراض از بسیار دیدن می سوزند و مدام التهاب به رخ ام می کشند اما اعتراضشان به هیچ عنوان وارد نیست! .. خیره شده ام به تصویری که wallpaper شدن واقعا برایش سهم ِ کوچکی ست .. و چشم ها باید در این تماشا احیا شوند .. زل زده ام به نگاه نافذ و آرام ش .. دقیقه ها ... دقیقه ها .. به نگاه ِ گویایی  که شعور ِ پُر تقصیر ِ من عمق ِ لطافت ِ گویایی اش را بر نمی تابد .. و من خوب می دانم که دست ِ آخر نگاهم کم می آورد .. می افتد .. و می شکند .. اما می گذارم که بشکند .. که این شکسته گی ِ اختیاری هوای گریه ی بی اختیار را تازه می کند ... به سوی آن صافی ِ ترنّم ِ صدایش که تپش ِ دلبرانه گی های عاشقانه هایش را صد چندان می کند ..

    ..و من دل ام سخت برای صدایت تنگ است بالا بلند! .. "بخون که دوباره .. به رسم ِ ارادت .. صدایت را ببوسم ... " .

    ..

    و من پس ِ این نگاه را می خواهم ..

    و من پس ِ این نگاه را می خواهم ..

    و من پس ِ این نگاه را می خواهم ..

    ..

    • ضحـ ـی
    ۰۹
    مهر
    ۹۴

    غدیریهغدیر ...

    شاید غریب ترین واژه برای شیعه ..

    قرار بود نشانی باشد از عزت شیعه اما ..

    دور از تعصباتی که باید باشد و متاسفانه نیست ...

    مدتهاست به این موضوع می اندیشم که شیعه در نظر و ذهن اغیار چه چیزی را متبادر می کند ؟! 

    متاسفانه، محرم ، اولین نشانه ی شیعه ست در جهان امروز

    .

    گویا خودمان هم فراموش کرده ایم که اگر پیام غدیر درک می شد ، هیچ گاه محرم سیاه پوش نمی گشت ...

    .

    شیعه باید با غدیر شناخته شود نه با عاشورا ..

    عاشورا تیغ سرخ فراموشی غدیر بود ...

    هیهات که ما هم نفهمیدیم .. هرچند به ظن خود شیعگانیم ...

    .

    .

    .

    الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین، علی بن ابی طالب علیه السلام ...

    .

    .

    ✅علامهٔ امینی صاحب کتاب الغدیر:

    مظلوم ترین اعیاد، عید غدیر است.😔

    ✋شعله هایی که در کربلا، خیمه های امام حسین علیه السلام را سوزاند، تداوم آتشی بود که عُمر خطاب ملعون در مدینه پشت درِ خانهٔ امیرالمؤمنین علیه السلام شعله ور ساخت.

    به نظر علامهٔ امینی، مظلومترین اعیاد، عید غدیر است، لذا در آخرین روزهای عُمرش وقتی از او پرسیدند: چه آرزویی دارید؟ گفت: خدا به من یک عُمرطولانی بدهد، در گوشهٔ بیابانی چادر بزنم و بر مظلومیت علیٌ علیه السلام گریه کنم.

    📗📘منبع: ربع قرن مع العلاٌمه ص۳۹
    یادنامه علامه امینی ص۳۴
    حماسه غدیر ص۳۴۱

    .

    .

    می گویند؛

    در قیامت هر انسانی و هر گروهی را به امامشان می شناسند ...

    وای بر ما اگر امیرالمومنین بگوید چه کردید که ادعای پیروی مرا دارید ؟...

    وای بر ما ...

    .

    .

    .

    .

    پ.ن :

    صاحب خانه ، امر فرمودند که بنویس برای غدیر ...  نوشتم اما همیشه نوشتن از غدیر برایم سخت بوده .. غدیری که فراموشی اش بلای جان شیعه شد و امامی را به گودی قتلگاه کشاند ... غدیری که اگر زنده بود و زنده نگه می داشت ، شیعیان این روزها به امامت امامشان نماز می خواندند در کنار کعبه ی آمال نه اینکه عزادار باشند در غم قربانیان منای قربان ...

    • ضحـ ـی
    ۰۳
    مهر
    ۹۴

    .

    .

    امشب ازدشت منا بوی خدا می آید

    بوی آوای خوش خدا خدا می آید

    دلمان بهر عزای حاجیان سخت گرفت

    بوی روضه های دشت کربلا می آید

    .

    لعن الله علی آل سعود...

    لعن الله علی آل سعود...

    لعن الله علی آل سعود...

    ------------------------------------------

    بعدا نوشت:

    می خواستم این بخش رو اضافه کنم که با خوندن نظر یکی از مخاطبین متوجه کوتاهی در امر نوشتن شدم و عذرخواهم

    .

    لطفا تلاش کنیم قدری بصیر باشیم، چرا اجازه میدیم راحت در دام دشمن بیافتیم؟

    لطفا کمی بیشتر تفکر کنیم

    .

    آل سعود(اللهم العنهم جمیعا) عرب هستند اما عرب در آل سعود خلاصه نمیشه 

    لطفا حساب اعراب رو از آل سعود جدا کنیم.

    .

    لطفا سعی کنیم کمی هوشیار باشیم، بیاید به این راحتی با طناب دشمن توی چاه نیافتیم.

    .

    لطفا سوء مدیریت آل سعود رو به هشداری از طرف خدا نسبت ندیم.

    .

    چرا به این راحتی به خودمون اجازه قضاوت میدیم؟ چرا حکم میدیم اونم در مورد واجب الهی؟

    بر مستطیع انجام حج تمتعواجب است ، این رو فراموش نکنیم واجب 

    مگه میشه به این راحتی واجب خدا را حرام کرد

    مگه اینکه ولی فقیه یا مراجع حکم بِدن که فعلا چنین حکمی صادر نشده و این یعنی واجب، همچنان واجب است.

    .

    عاجزانه خواهش می کنم کمی هوشیارانه تر با این قبیل مسائل برخورد کنیم.

    .

    لعن الله علی آل سعود

    لعن الله علی آل سعود

    لعن الله علی آل سعود

    .

    یاعلی

    • سما بانو
    ۳۰
    شهریور
    ۹۴

    سلام

    سه شنبه خیلی خیلی یکدفعه ای آقاجان دعوت کردند برای زیارت و دو ساعت بعدش راهی شدم، این شد که نشد از بزرگواران خداحافظی کنم 

    اما نایب الزیاره بودم و دعاگوی همه ی دوستان

    .

     

    قبل تر هابه این فکر می کردم که خوش به حال مشهدی ها که کنار آقا هستند و تا دلشون هوایی میشه خودشون رو می رسونن به حرم

    اما الان فکر می کنم دوری هم خیلی خوبه اون عطش رسیدن، التماس کردن، گریه کردن برای یه لحظه نفس کشیدن تو هوای حرم

    اصلا تا تشنه نباشی که آب بهت نمی چسبه، حالا هرچی تشنه تر، آب گواراتر ...

    اون اشتیاق موقع نزدیک شدن به مشهد و دیدن تابلوهای السلام علیک یا علی بن موسی الرضا قابل معاوضه با هیچ حسی نیست مگر زمان دیدن گنبد و بارگاه آقا، وقتی که نمی دونی اشک چشمت از دلتنگیه یا شوق دیدار دوباره...

    .

    خیلی حرف دارم از این سفر کوتاه، ان شالله بعدا ازش می نویسم.

    .

    یاعلی

    • سما بانو
    ۲۶
    شهریور
    ۹۴

    مرگمتاسفانه خبر رسید یکی از دوستان عزیز بیانی ، در فراق پدر بزرگوارشون به سوگ نشسته اند ...

    .

    .

    .

    شوک بزرگی بود این خبر و هنوز هم توان تصور این داغ بزرگ را ندارم ...

    برای این عزیز از دست رفته رحمت و مغفرت الهی و برای صاحب وب " عطر سیب" صبری زینبی از درگاه خداوند منان خواستاریم.

    .

    .

    .

    * دوستان گرامی فاتحه فراموش نشود لطفا ...

    • ضحـ ـی
    ۲۲
    شهریور
    ۹۴

    وقتی خودت از کار خودت سر در نیاری، ناپلئون هم که باشی D&C به درد لای جرز می خوره...

    .

    گاهی لازمه خودت باشی...

    خودت باشی و ...

    .

    گاهی فکر می کنم خدا چقدر دوستم داره که من رو با صحیفه آشنا کرده

    .

    خدایا، ای کار ساز بنده‌ی تنها و ناتوان و ای نگه‌دارنده‌ی ما از هر چه سهمناک و وحشت زاست، گناهان من به تنهایی‌ام کشانده و هیچ یاور و همراهی برایم نمانده، در برابر خشم تو ناتوان شده‌ام و کسی مددکار من نیست. ترس دیدار تو به جانم افتاده و تسکین دهنده‌ای برای آن نمی‌یابم.
    اگر تو مرا بیم دهی، چه کسی مرا از تو ایمنی می‌بخشد و اگر تو به تنهایی‌ام افکنی، چه کسی به یاری‌ام بر می‌خیزد و اگر تو ناتوانم خواهی، چه کسی مرا توانا می‌گردانَد.

    .
    ای معبود من، همه‌ی اینها به دستِ قدرت توست و سرانجامِ هر گریز و فراری جز آستانِ تو نیست. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و گریز مرا پناهی فراهم کن و خواسته‌ام را برآورده ساز.

    .

    .

    خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و چنان مکن که در برابر آنچه به من عطا کرده‌ای، به یادت نباشم و در برابر آنچه به من بخشیده‌ای، از احسانت غفلت ورزم و از اجابت دعایم، اگر چه تأخیر افتد، ناامید شوم؛ در هر حال که باشم، در خوشی یا ناخوشی، در سختی یا آسایش، در عافیت یا بلا، در توانگری یا تنگ دستی، در بینوایی یا بی‌نیازی.
    .

    .

    بر من منّت گذار که با اشتیاق به سوی تو آیم و کمر به کاری بندم که دوست می‌داری و مایه‌ی خرسندی توست، که تو بر هر کار توانایی و برآوردن این خواسته‌ها برای تو آسان است.

    بخشی از دعای بست و یکم صحیفه سجادیه

    .

    گاهی لازمه بنده باشی.. بهترین گزینه برای خوب بودن

    .

    یاعلی

    • سما بانو
    ۱۸
    شهریور
    ۹۴

    نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانش نمی کند...

    کسانی هستند که هرگز تکرار نمی شوند...

    .

    خدای من خدای من... 

    شنیدن خبر فوت یک دوست عزیز ، یک...

    نوشتن سخته، خیلی سخت...

    میشه لطف کنید یک حمد بخونید

    • سما بانو
    ۱۶
    شهریور
    ۹۴

    سلام

    اصلا نمی خوام گله کنم و آه و ناله کنم

    اصلا از خدا خواستم که در این مدت اونقدر بهم توانایی بده که اجازه ی هیچ گونه گله و نق زدنی رو به خودم ندم، حتی پیش خودش

    اما الان انقدر غم تو دلم نشسته که خدا می دونه 

    .

    چند وقت پیش با دوستم در مورد مشکلات و صبر در برابرشون صحبت می کردیم من می گفتم زندگی و مشکلاتش مثل مدرسه و امتحاناتش می مونه اما دوستم موافق نبود

    من میگم: کلاس ها و مقطع های تحصیلی میزان درجه تقوای فرد رو مشخص می کنه و توی اون مقطع هم باز شاگرد زرنگ و تنبل داریم

    و خدا با توجه به توانایی فرد ازش امتحان میگیره هرچه شاگرد زرنگ تر، امتحانش سخت تر و با اون شاگرد تخس و بی ادب سعی می کنه بیشتر کنار بیاد

    به نظرم یه شاگرد زرنگ باید علاوه بر اینکه درسش رو خوب یاد می گیره برای اینکه بتونه بهترین نتیجه رو هم بگیره و بیشتر به دل معلم بشینه باید علاوه بر احترام استاد و شاگردی یک رابطه ی صمیمانه با معلم برقرار کنه بهش بگه می دونم که خیلی برام زحمت می کشی می دونم که همه ی این سخت گیری ها بخاطر اینه که دوستم داری

    .

    به نظرم بیماری یکی از سخت ترین امتحاناتی هست که خدا از بنده هاش می گیره و وقتی این امتحان سخت تر میشه که یکی از عزیزانت بیمار بشه

    .

    خدا کنه از این امتحانای سخت سربلند بیرون بیایم

    مادربزرگ خدابیامرزم همیشه دعاشون این بود "الهی افتاده و احتیاج مند نشم" و خدا را شکر نشدند

    و دعای من همیشه این بوده که خدایا پدر و مادرا رو سالم و سلامت نگه دار و هیچ وقت احتیاج مند بچه هاشون نکن که با اینکه یه راه میانبر برای تعالی هست اما اگه سرافکنده بشی دیگه راه برگشت خیلی سخت میشه خیلی و من هیچ وقت اهل ریسک نبودم

    .

    می دونم که حکیم ترینی و ته تغاری بودن منم بی حکمت نیست و می تونه زمینه آزمایش و امتحانات فراوون باشه و می دونم که شاگرد زرنگی نیستم اما تو رو خیـــــــــلی قبول دارم می دونم که مثل همیشه بهم کمک می کنی

    .

    خدایا بهم کمک کن شرمنده ی تو و خودم و عزیزترینم نشم

    .

    ببخشید اگه مطلب پراکنده ای شده یه کم ذهنم آشفته است

    التماس دعا

    .

    یاعلی

    • سما بانو
    ۱۳
    شهریور
    ۹۴

    .

    شب‌هایی که با یاد تو می‌خوابم
    بسترم بوی گل می‌گیرد
    دلم رنگ تو را...
    شب‌بخیر! مولای بی‌همتا

    ---------------------------------------------------------

    ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ «ﺁﻟﻪ» ﻭ ﺳﻠﻢ می‌ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ: ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ نیتی نیک و خیر ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشی، حتی ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍبیدن.

    ---------------------------------------------------------

    خیلی مطلب هست که می خوام در موردشون بنویسم اما نمی تونم تمرکز کنم؛ این روزها یه کم ذهنم درگیره، خیلی وقتا حتی نمی دونم درگیر چیه :(

    اما همه چی خوبه خدا را شکر یه مهمون عزیز دارم و یه موضوع مناسب برای پایان نامه ام پیدا کردم

    و...

    و منتظر یک روز جمعه ی خوب هستم به امید اینکه این ندا همه ی دنیا رو فرا بگیره...   "انا بقیه الله"

    .

    یاعلی

    • سما بانو
    ۰۴
    شهریور
    ۹۴

    .

    چقدر تفاوت وجود داره بین آدم ها، پرندگان حتی گل ها

    .

     تفاوت بین گل های باغچه ی خانه ما و گل های حرم آقا

     تفاوت بین کبوتر های خانه همسایه با کبوترهای گنبد طلا

     تفاوت بین من و زائرین حرم و خدام آقا

    .

    اما با همه ی این تفاوت ها، دلم به مستحبی خوش است که جواب آن واجب است

    .

    السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی(ع)

    .

    سلام

     عیدتون مبارک 

    ان شالله سال دیگه جشن میلاد آقا علی بن موسی الرضا(ع) رو با مولامون بگیریم

    التماس دعا

    .

    یاعلی

    • سما بانو
    ۲۸
    مرداد
    ۹۴

    صبر... صبر...

    سه حرف بیشتر نداره اما چقدر حرف داره برای گفتن...

    .

    اگر معیار تقسیم بندی افراد را صبر در نظر بگیریم میشه اون ها رو به سه دسته تقسیم کرد:

    دسته اول افرادی که به محض مواجه شدن با یک مشکل سریع جزع و فزع می کنند و چون و چرا برای خدا 

    دسته دوم افرادی هستند که در برابر مشکلات صبوری می کنند  یعنی اون ها رو مدیریت می کنند و ازشون فرصت هایی رو استخراج می کنند برای همین هم خداوند در قران می فرماید:«و بشرالصابرین»

    اما دسته ی سوم گروهی هستند که نه تنها صبوری می کنند بلکه خدا را شاکر هم هستند

    .

    شما در چه دسته ای قرار می گیرید؟ چه راهکاری پیشنهاد می کنید برای صبوری برای شاکر بودن؟

    .

    یاعلی

    • سما بانو
    ۲۶
    مرداد
    ۹۴

     "إقتربَ للنّاسِ حسابُهُم و هُم فی غفلةٍ مُّعرِضون"

    انبیاء/۱

     

    • ضحـ ـی
    ۲۴
    مرداد
    ۹۴

    میگن هرکی دختر داره جاش تو بهشته


    البته گاهی بعضی گفتنا بیشتر شبیه دلداری دادنه به والدینی که دختردار شدن و هنوز تو دوران جاهلیت جا موندن!

    اما برا بعضی انگار یه جور باوره که هرکی دختر داره جاش وسط بهشته

    واقعا صرف دختر داشتن آدمو بهشتی میکنه؟؟ یا شرایط دیگه ای هم باید رعایت بشه؟

    به نظرم حرف درستیه اما به شرطها و شروطها!

    اینکه یه دختر تربیت کنی با حجب و حیا، مقاوم ، فهمیده، تلاشگر، یه دختری که خداشناس واقعی باشه، دختری که بتونه یه همسر نمونه و یه مادر واقعی برای بچه هاش و یه فرزند قدرشناس برای پدرومادرش باشه، بله قطعا جای این پدر و مادر خلد برینه

    وقتی دختری داشته باشی با تربیت زینبی و به پاکی و معصومیت حضرت معصومه حتما و قطعا بهشتی هستی

    کاش قدر و قیمت دخترهامونو بدونیم



    میلاد فرخنده کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بر دختران مسلمان و باایمان و شاگردان مکتب عفاف و حجاب و تقوا و پاکدامنی مبارک

    • ارکیده س ی
    ۲۰
    مرداد
    ۹۴

     

    نه رواقی، نه گنبدی حتــی

    سنگ قبری، سر مزار تو نیست

    غیر مشتی کبوتر خسته

    خادمی، زائری کنـــار تو نیست

    • سما بانو
    ۱۸
    مرداد
    ۹۴

    سلام

    .

    خدا را می شود با جیغ شکر کرد، خیلی دخترانه و لوس :) (البته طوری که فقط خودت بشنوی)

    .

    درست وقتی ذهنت به قدری درگیره که خواب و خوراک رو ازت گرفته درست وقتی که به در و دیوار می زنی که راهی پیدا کنی درست سر بزنگاه خدا سیبی مشکل گشاتر از سیب نیوتن از درخت آسمون سر راهت قرار می ده و تو فکر می کنی چرا تا الان سکوت کرده بودی و حرفی نزده بودی تا اینقد دل آشوب نباشی و بعد...

    و بعد خیلی خوب... خیلی خیلی خوب می فهمی وقتی جواب خدا خدا کردن هات را میگیری، وقتی سیب خدا برات از زمین سر در میاره؛ که مضطر شده باشی

    یک مضطر واقعی 

    .

    و الان من شادم، شادتر از اون چه که فکرش رو می کردم 

    مشکلی حل نشد گرهی به دست من باز نشد ولی همین که می دونم کار دیگه ای از من ساخته نیست وقتی می دونم کم نگذاشتم، می دونم مسئولیتی جز دعا کردن که ورد این روزهام هست؛ ندارم، خودش یه دنیا آرامش به من می ده.

    .

    این روزها جنس دعاهام فرق می کرد، این روزها جنس دعاهام فرق خواهد کرد.

    .

    و حالا دعام طلب عاقبت بخیری برای همه اس

    .

    دعای امام سجاد(ع) در طلب عاقبت بخیری

    "ای آن که یاد تو یادآورانت را بزرگی دهد، و ای آن که سپاس تو سپاسگزارانت را رستگار کند، و ای آن که فرمانبرداریِ‌تو فرمانبردارانت را رهایی بخشد، بر محمد و خاندانش درود فرست؛ و با یاد خود، دل‌های ما را از هر یاد دیگری بپرداز؛ و با سپاس خود، زبان‌های ما را از هر سپاس دیگر، و با فرمانبرداری خود، اعضای ما را از فرمانبرداری دیگران بازدار.
    اگر برای ما فراغتی مقدّر کرده‌ای، آن را فراغتی بی‌گزند و سالم قرار ده که وبال نیاورد و دل‌هایمان را نمیراند، تا فرشتگانی که گناهان ما را می‌نویسند، با کارنامه‌ای سفید و تهی از تیرگی‌های گناه از پیش ما به سوی تو برگرداند، و فرشتگانی که کارهای نیک ما را می‌نویسند، شادمان از آنچه در کارنامه‌ی ما نوشته‌اند، پیش تو آیند.
    چون روزهای زندگی ما سپری شود و مدت عمر ما به سر آید و فراخوانِ تو ما را فرا خوانَد ـ همان که از اجابت آن چاره و گریزی نیست ـ بر محمد و خاندانش درود فرست و چنان کن که آنچه فرشتگانِ نویسنده برای ما رقم می‌زنند، به توبه‌ای مقبول خاتمه یابد، تا پس از آن ما را به سبب گناهی که کرده‌ایم و نافرمانی‌ای که بدان آلوده گشته‌ایم، باز نداری،
    و در آن روز که از رازهای پنهان بندگانت پرده بر می‌داری، پیش چشمِ همگان، پرده از گناهان ما بر نداری.
    تنها تویی که با هر کس تو را بخوند، مهر می‌ورزی، و به هر کس که تو را ندا دهد، جواب می‌گویی." 

    .

    خدا عاقبت هممون رو ختم به خیر کند ان شالله

    .

    یاعلی

    • سما بانو
    ۱۵
    مرداد
    ۹۴

    سلام

    انقدر بدم میاد از کسایی که مدام گله می کنند از همه چیز و ناله سر میدن که حالم بده حالم خوش نیست و متاسفانه چقــــدر زیاد شدن این روزا

    حالا خودمم شدم یکی از همین آدمای دوست نداشتنی :(

    بخش اعظمش به خاطر بی برنامگی هست به نظرم

    از اواسط ترم دنبال استاد راهنما و موضوع پروژه بودم تا کارامو سریع تر شروع کنم و وقت کم نیارم اما از بی برنامگی بعضی استادا باید سرت رو بکوبی به دیوار البته بخشیش هم از عجله ی خودمه

    موضوع پایان نامم رو دوست ندارم و استاد گرامی حالا حالا تشریف نمیارن که برم و تغییرش بدم

    پس کار چندانی برای انجام ندارم

    دائم سرمو از توی کتاب در میارم می برم توی لپ تاپ و از لپ تاپ به گوشی و ...

    پدرجان امروز میگن: معلومه دیگه کاری نداری الکی داری اینور و اونور می چرخی

    راست گفتند

    به خاطر همین بیکاری و بدتر از اون بی برنامگی حالم خوش نیست الکی بهونه می گیرم و ...

    یه جا خونده بودم آقای بهجت فرمودند هرجا گیر کردی استغفار کن برای همین رفتم سراغ صحیفه سجادیه و دنبال یه مناجات برای استغفار و طلب بخشش می گشتم، بالاخره دعای 39 ام رو انتخاب کردم و شروع کردم به خوندن

    البته معانی دعاها رو معمولا می خونم

    یه خرده از دعا رو می خوندم و دوباره بر میگشتم عنوانش رو می خوندم " دعای امام در طلب آمرزش و رحمت" و باز ادامه ی دعا

    این رو می دونم که می گن برای بخشیده شدن اول خودت ببخش بعد از خدا طلب بخشش کن، معمولا هم خودم همین کارو می کنم اما این دعا عجیب بود برام اوایلش فقط طلب بخشش برای دیگران بود.

    و آخرش...

    "معبود من، در حق کسی لطف کرده‌ای که ترسش از تو، از آزمندی‌اش در تو افزون‌تر است، و ناامیدی‌اش از رهایی، از امیدش به رهایی استوارتر، اما این ناامیدی‌اش نه از رحمت توست و امیدواری‌اش نه از سَرِ مغرور شدن به بخشش تو، بلکه از آن رو ناامید است که کارهای نیکش در میان کارهای بدش اندک می‌نماید، و بهانه‌های او در انجام ندادن وظایفش دیر نمی‌پاید.

    اما تو، معبود من، سزاواری که صدّیقان به رحمتت فریفته نشوند و گنهکاران از بخششت ناامید نگردند؛ زیرا تو آن پروردگار بزرگی که فضل و احسان خود را از هیچ کس دریغ نمی‌داری، و در گرفتن حقّ خود بر کسی سخت نمی‌گیری.

    یاد تو والاتر است از هر چه یاد کنند، و نام‌های تو منزّه‌تر است از آن که دیگران بر خود نهند. نعمت‌های تو در میان آفریدگانت پراکنده است؛ پس بر این نعمت‌ها تو را سپاس ای پروردگار هستی."

    التماس دعا

    یاعلی

    • سما بانو