- ۰۹ دی ۹۴ ، ۰۰:۰۰
الهی من چه می بینم ز احمد
چه زیبا منظری دارد محمد(ص)
مبارک بر علی و دخت احمد
طلوع صادق(ع) وجشن محمد(ص)
--------------------------------
سلام
هر چی فکر کردم دیدم غرق درس و امتحانم که باشیم نمیشه این عید بزرگ و فرخنده رو تبریک نگفت
پس این عید عزیز رو به همه مسلمونا تبریک میگم، ان شالله به برکت میلاد پیامبر مهربانی و صادق آل طاها، همه دل هامون رو صاف کنیم هرچه دلخوری هست کنار بگذاریم و لبخند رو مهمون همیشگی لبمون کنیم تا بشیم یه مبلغ خوب برای اسلام عزیزمون که حقیقتا دین وحدت و مودته.
التماس دعای فراوون مخصوصا برای همه دانش آموزا و دانشجوها و طلبه ها
یاعلی
ما همه مجازی هستیم
یعنی یه بودن در وحشتناک ترین حالت ممکن
بودنی موقت
اینی که احساس نزدیکی یا قرابت داشته باشیم با مخاطبان مجازیمون
فقط یه حس هست
حسی نزدیک به واقعیت
اما واقعیت چیز دیگه ایه
ادمای واقعی اعتبار و تضمینی به حضورشون نیست چه برسه به مجازیا
اما آدما چه مجازی چه واقعی در قبال افرادی که باهاشون مراوده دارن و ادعای دوستی میکنن و وابسته میکنن به خودشون مسوولن
و این بدترین قسمت همین روابط هست متاسفانه
مسیولی در قبال کسی که باهاش مراوده داری
دوستی با اونی که بهت دل بسته
این چیزا تو مجازی نمی گنجه
نمی گنجه و قتی با یه دکمه ی خاموش موبایل همه چیز تموم میشه
اما دو نکته اینجا حائز اهمیته،یکی اینکه از اول روابطمون در دنیای مجازی، توقعاتمون و خواسته هامون از هم کاملا منطقی و منطبق با فضای مجازی باشه دو اینکه وقتی رابطه ای رو شروع کردیم تمام عواقب و مسئولیتهاش رو هم قبول کنیم و تا آخر پاش بایستیم
اینکه فکر کنیم چون رابطه مجازیه پس قانون دنیای واقعی براش صدق نمیکنه کاملا بیمورده!
آدما چه رابطه مجازی باشه چه واقعی وابسته محبت مخاطب میشن
پس باید از شروع رابطه حواسمون به تمام جوانب باشه که خدایی نکرده دل نشکنیم
گاهی نوشتن رو وظیفه می دونی و گاهی نوشتن تبدیل می شه به تفریح و سرگرمی خودت
موندن یا نموندنت ، بسته به نوع نگاهت داره به نوشتن ...
.
.
.
برای یه مذهبی نویس، با دغدغه های اجتماعی، نوشتن تفریح نیست ... گاهی رنج است ...
بهاست
بهایی برای رسیدن ...
نمیدونم چرا بعضی از ما آدما انقد از همه چی شاکی و ناراضی هستیم!
یعنی تحت هرشرایطی یه موضوعی برای غرزدن پیدا میکنیم
گاهی بعضی حتی احتیاج به جستجو هم ندارن! حتی از شرایط مطلوب هم ناراضین! دیدم که میگما!:-)
واقعا نمیدونم چرا گاهی فکر میکنیم شرایط همیشه باید همونی باشه که ما میخوایم،
خدا همیشه باید همونی رو برامون رقم بزنه که ما دوست داریم!
یادمون میره که ما عبدیم و خدا معبود
ما مربوبیم و خدا رب
میخوایم برای خدا هم تعیین تکلیف کنیم
دستور میدیم به خدا که حتما همونی بشه که ما میخوایم! معاذالله انگار خودمونو جای خدا میبینیم....
مدام غر میزنیم و از شرایط مینالیم که پس خدا چرا منو نمیبینه! چرا خواسته منو برآورده نمیکنه!
نمیبینیم نعمتهایی که داریم،مدام دنبال نداشته هاییم
حتی گاهی وضع خیلی وخیمتر هم میشه! نعمتها رو وظیفه میبینیم برای خدا!!!! پناه برخدا،،ما دیگه چه موجودات نمک نشناسی هستیم!
اما خدا انقد مهربان هست،انقد عاشق بنده هاش هست که همیشه و با همه قدرنشناسی بنده هاش باز عاشقانه به خواسته هاشون توجه میکنه،بدون هیچ منتی،بدون هیچ چشمداشتی
بعد من بنده برای انجام وظیفه ام شرط میذارم!
اگه فلان کار جور بشه من نمازمو اول وقت میخونم،یه وقتایی دیگه خیلی جالب میشیم! اگه کارم درست بشه نمازمو میخونم! سبحان الله از این بشر
کاش ما هم عاشق بودیم
حتی یه سرسوزن
اونوقت دیگه برای انجام وظایفمون شرط نمیذاشتیم،،،حتی با عشق و شوق انجامشون میدادیم
کاش......
تو آخرین زیارتی که رفتم ، دوتا نکته ی اساسی فکرم رو مشغول کرده بود ...
1- اگر امام رضا علیه السلام ، زنده بودند هم اینقدر مشتاق و زائر داشتن ؟
هر ساله این همه مشتاق از سراسر ایران می رفتن دیدنش؟
تو دلم عجیب غم غربت آقا لونه کرد ...
2- فهمیدم چرا از مرگ می ترسم ...
اینجا ، تو این دنیا ... هروقت بخوام و بطلبه می رم پابوسش ... اونجا .. تو غربت و وحشت قیامت ، اگه بخوام و نیاد چی؟
اعمالم ... اعمالی که پرده ی سِـترِ الهی از روش برداشته می شه ...
می ترسم از روزی که بمیرم و مرگ فاصله ای باشه بین من و رضای دلم ...
.
.
.
افتخارم همه این است گدای حسنم
شکرُ لله که من زیر لوای حسنم
آنچه دارم همه از یاریِ زهرا و علی است
آبرویی است که دارای ولای حسنم
بانی نهضت والای حسین است حسن
من هم از لطف حسین است که پای حسنم
سَرور و سید و سالار شهیدان بهشت
گفت: من پیرو بی چون و چرای حسنم
نام زیبای حسن ذکر رسول الله است
حرف جانم حسن افتاد فدای حسنم
گفت پیغمبر اکرم به خداوند قسم
همه ی عالم عقباست برای حسنم
بی سپاه است ولی لشکر او هست حسین
پدرش گفت که عباس فدای حسنم
می توان از دو لب حیدر کرار شنید
انبیایند مسلمان عطای حسنم
عهد او گرچه شکستند، خدا فرموده:
من خودم ضامن هر عهد و وفای حسنم
مادرش فاطمه فرمود غریب است حسن
پس بگریید و بگیرید عزای حسنم
به غریبیِ حسن هرکه بگرید، به یقین
به شفاعت برسد روز جزای حسنم
این همه خیمه و تکیه که حسینم دارد
یک حسینیه بسازید برای حسنم
خواب دیدم داشتم با استاد راهنمام که مدیر گروهمونم هست صحبت می کردم ایشونم اسامی رو می نوشتن و نمراتی جلوش میذاشتن گفتم چیکار می کنین گفتن نمره ارزیابی دانشجوه، گفتم یعنی از روز اولی که وارد دانشگاه میشه رفتارش زیر نظره و حواستون بهش هست گفتن بله دیگه... یه کم فکر کردم گفتم یعنی روز دفاع، یوم تبلی السرائره؟ خندیدن ... توی خواب با خودم گفتم خدا کنه یوم الحسره نباشه
بعد که از خواب بیدار شدم فکر کردم که اگه واقعا اینطوری بود چقدر همه بیشتر در رفتارمون دقت می کردیم، چه کارهایی رو انجام نمی دادیم و چه کارایی رو حتما انجامشون میدادیم و ...
عجب آدمای عجیبی هستیم که میدونیم که یکی ریزبین تر از استاد و مدیر گروه و ... ناظر بر اعمالمون هست و به تبلی السرائر بودن قیامت هم واقفیم و ... هیچ ابایی از انجام برخی کارهامون نداریم
خدا کنه اون روز، روز حسرتمون نباشه
------------------------
دانشجویان عزیز مخصوصا ترم یکی ها، روزتون مبارک ... ان شالله حقیقتا دانش جو باشیم
یاعلی
سال های حکومت صدام رو سیاه و سفید یادمه
روزهایی که پیرهای ما در حسرت زیارت شش گوشه جان می دادند و جوان ها ، در هیئت ها زمزمه می کردند ؛ تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده ... تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا ...
بین الحرمین تو خیلی از ذهن ها فقط یه عکس بود و با یه آه ...
تو همون بحبوحه بود که برخوردم به حدیث نارنین علائم مؤمن ، که یکی ش زیارت اربعین بود ...
اربعین برام واژه ای بود در حد بک مراسم ترحیم و چهلم که برای همه ی اموات برگزار می شد ... اما برای امام حسین علیه السلام ، ویژه تر
چرا؟
خب شاید چون امام حسین خودش ویژه تر بود ...
هیچ وقت ذهنم فراتر از این نرفت .. تا اینکه رسیدم به اولین اربعین برجسته ی عمرم ..
اربعینی که برای اولین بار تلویزیون پخش مستقیم مراسمی رو از کربلا روی آنتن برد که جهان رو به حیرت وا داشت ...
مراسم اربعین در کربلا ... کنار قتلگاه ... باورکردنی نبود ... آنچه در قاب تلویزیون نقش بسته بود ، بین الحرمین بود مملو از جمعیت ..
عکس نبود ؛ واقعی بود ...
اولین حسرت واقعی عمرم بود و آهی که کشیده شد از ته دل ...
کربلا آزاد شده بود به دست دشمن سفاکی که هرگز تصور نمی کرد ، از بین بردن عروسک خیمه شب بازی اش منجر به ایجاد چنین حماسه ای شود ...
اربعین های بعد باشکوه و باشکوه تر از قبل برگزار شد ...
الحمدلله
حالا خوب می شد فهمید معنای حدیث نشانه ی مومن را ...
زیارت اربعین را
زیارت در اوج ناامنی
گرفتن جان در دست و گذاشتن تمام هستی در طبقی از اخلاص برای بودن در کنار امام ...
امروز ، دشمن زمینه ساز پیچیدن نام حسین در جهان شده
فردا در بلندای ظهور، وقتی فرزند حسین در کنار کعبه فریاد « انا ابن الحسین » سر داد، عالم حسین را می شناسند و حسین رمز تحقق ظهور خواهد بود ان شالله
.
.
.
این روزها که زائران رفتند و جاماندیم از قافله، دل خوش داریم به بندی که فرمود ، جامانده ی اربعین ، ناراحت نباش، رقیه هم اربعین در کربلا نبود ...
اما
دل خون داریم از فراق فرزندانی که رفتند تا این راه باز شود ...
آنانی که کربلا ندیده کربلایی شدند .. .
صلی الله علیک یا اباعبدلله
+
سلام
جا مانده ام ... جامانده ام از خیل عشاق ...
چقــــــــــــــدر چقدر این روزا اشک ریختم موقع خداحافظی حضوری و مجازی دوست و آشنا
چقدر هق هق گریه ها رو آروم به اشک بی صدا تبدیل کردم و البته خیلی وقت ها هم نشد
نمی دونم عاجزانه نخواستم یا هنوز لیاقتشو پیدا نکردم :((
به هر حال خوش به سعادتشون، برای سلامتیشون دعا می کنیم
اما این عشق به امام حسین(ع) و اهل بیت، این اشکی که بحمدالله جاریه براشون خیلی عجیبه خیلی
امروز زندگی نامه یه شهیدی رو می خوندم که وهابی و از یکی از کشورهای عربی بودن ایشون و طبق جریاناتی به ایران سفر می کنند و شیعه میشن یکی از اتفاقاتی که ایشون رو به مطالعه بیشتر پیرامون شیعیان و اعتقاداتشون کشونده بود شنیدن روضه حضرت علی اصغر بوده
خیلی جالب بود برام، اینه که میگن حسین(ع) کشتی نجاته
خدایا ما رو از نجات یافتگان به دست اباعبدالله(ع) قرار بده
این مداحی رو خیلی دوست دارم ، دوست داشتید دانلودش کنید ضرر نمی کنید
التماس دعا
یاعلی
ما ادامه ی راه پدر و مادر خودمون هستیم و بچه های ما ادامه دهنده ی راه ما..
چه خوب میشود اگر این راه مستقیم باشد..
در مهم بودن بحث احترام به والدین چه نکته ای بالاتر و والاتر از اینکه درآیات قران بعد از خداشناسی مبحث نیکی و احترام به والدین بیان شده...
جایگاه پدر ومادر درتمام ادیان الهی مورد احترام وتکریم قرار گرفته پیامبر واهل بیت وهمچنین آیاتی از قرآن کریم به طور مکرر مقام ومنزلت والدین رابیان کرده وبه انسانها سفارش می کنند که از احترام به پدر ومادر ونیکی به آنها غفلت نکنند در چند سوره از قرآن کریم نیکی به والدین بلافاصله پس از مبحث توحید آمده اهمیت این موضوع به قدریه که در روایات اهل بیت پیامبر توصیه شده که حتی اگر پدر ومادر کافر باشند رعایت احترامشان لازمه درسوره انعام قسمتی از آیه ۱۵۱می خوانیم چیزی را شریک خدا قرار ندهید وبه پدر ومادرنیکی کنید
چند سخن از پیامبر تا به اهمیت احترام به پدر ومادر بیشتر پی ببریم
پیامبر میفرماید:هرکس پدر ومادر خویش را راضی کند خدای را راضی کرده است وهر کس آنان را به خشم آورد خدای را به خشم آورده است. وهمچنین میفرمایند:نیکی کردن به پدر ومادر بر جای جهاد می نشیند ونگاه با محبت فرزند به پدر ومادرش عبادت است.
... راستی چه می کرد؟!!
.
.
.
.
یا نه ...
.
.
.
.
.. اگر تنها قدر یک دور ساعت شنی فرصت "ماندن" می داشت... چه می کرد؟!!
.
.
.
.
.
.
پ.ن :
از بالا دستور رسیده بود که امشب در مورد موضوع دیگری بنویسم ، اما وقتی ذهن مشغول چیز دیگه ای باشه ، نوشتن از موضوعات دیگه غیر ممکن نباشه ، سخته...
عذر می خوام از مدیر محترم دلانه به خاطر خلف وعده ..
قدیم ترها یه چیزی بود به اسم حیا
شرم
وقار و سنگینی
خط کشی هامون پررنگ بود
خط قرمزهامون تعریف شده بود
یادمون بود محرم چیه
نامحرم چیه
میدونستیم خدایی داریم که نگاهش بهمونه
حرمت ها رو نگه میداشتیم
نمیدونم چی شد که رسیدیم به اینجا
نمیدونم به کجا داریم میریم که انقدر همه چی کمرنگ شده
چرا دیگه بفکر گناه و شکستن قبح یه سری روابط نیستیم
چرا نگران این نیستیم که خدامون چقدر دلگیر میشه
دل امام زمانمون رو به درد میاریم
به اسم ازدواج با جنس مخالف ارتباط میگیریم
فکرمیکنیم اگه اسمشو دوستی نذاریم دیگه همه چی حله
میگیم دوست اجتماعی!!
از اون کلاه های گشادیِ که سر وجدانمون میذاریم
میریم جلو
کلی چیزارو تجربه میکنیم بدون فکر به عاقبتش
خوبه چند دقیقه
فقط چند دقیقه و نه بیشتر
بشینیم و فکر کنیم
فکر کنیم چند صباح دیگه رومون میشه تو چشم های امام زمانمون نگاه کنیم؟
با خودمون صادق باشیم
قبل از اینکه مجبور شیم جلوی خدا سرمونو بندازیم پایین
پیش وجدانمون کلاهمونو قاضی کنیم
در اوائل راه خودمان را آنچنان قوی میبینیم که محال میدونیم پامون با این سلام و احوالپرسی های ساده بلغزد و به سیاهچاله ی گناه بیوفتیم
احوالپرسی هایی که در ابتدا شاید بسیار محترمانه و رسمی باشه ولی به تدریج دودمان دختران و پسرانمان را به باد خواهد داد
گاهی زمانی میرسه که به این نتیجه میرسیم در بیشتر مواردی که گمان میکردیم از پس مشکلات و موانع سخت بخوبی بر می آییم، تفکرمان ادعایی بیش نبوده
حتما با افرادی که تنها وقتی باهاتون کار دارن ازتون یاد می کنن، برخورد داشتین؛
آدمایی که همین که یه کمکی ازتون میخوان سر و کلشون پیدا میشه و دقیقا همون لحظه که کارشون تموم شد ناپدید میشن
حالا باز گلی به گوشه ی جمال کسایی که یه مدت قبل و یه مدت بعد از انجام کارشون باز هر از گاهی یادی ازت می کنن
ما که دلمون به همینشم خوشه...
همین که کارشون درست میشه و دلشون خوش... خدا را شکر می کنیم
چقدر این روزا که مشغله ی خودم بیشتر شده سلام و علیک های این مدلیمم بیشتر شده، حکمتش چیه؟ نمی دونم...
البته میگن نه تنها نباید از کسی که براش کاری انجام میدی انتظار تشکر داشته باشی بلکه باید متشکر اون و خدا هم باشی که زمینه کمک به خلق رو برات فراهم کردن
خدا رو بی نهایت بار شاکرم
فقط لطفا توی این بازه ی زمانی زودتر کارشونو راه بنداز تا منم بتونم به کارام برسم ... :)
ولی عجب صبری خدا داره ها، چقدر بی انصافیم که فقط موقعی که گره به کارمون میوفته یادش می کنیم
و چقــــــدر خدا مهربونه و چقــــــــــدر دوستمون داره که به رومون نمیاره و باز کارمون رو راه میندازه
عاشقتم خدا جونم، ممنون که هستی
.
رهبر معظم انقلاب(حفظه الله):
«صحیفه سجادیه» دعاست؛ اما درس است. من به شما جوانان توصیه می کنم که بروید «صحیفه سجادیه» را بخوانید و در آن تدبّر کنید. خواندنِ بیتوجّه و بیتدبّر کافی نیست.
با تدبّر خواهید دید که هر یک از دعاهای این«صحیفه سجادیه» و همین دعای «مکارمالاخلاق»، یک کتاب درس زندگی و درس اخلاق است.
۱۳۷۲/۰۴/۲۳
---------------------------------------------------
چون ممکنه تایید نظر دوستان با تاخیر انجام بشه بخش نظرات رو غیرفعال کردم، از این بابت عذرخواهی می کنم.
دعای حضرت امام سجاد علیه السلام در پناه بردن به خدا:
خدایا، پناه میبرم به تو از شورِ آزمندی، و تندیِ خشم، و چیرگی حسد، و کم طاقتی و ناخرسندی از روزی مقدّر، و تندخویی و زیادهروی در لذت جویی، و پا فشاری بر باطل، و پیروی هوای نفس، و سرپیچی از راه راست، و فرو رفتن در خواب غفلت، و کوششِ بیش از نیاز، و برگزیدن باطل به جای حق، و پافشاری بر گناه، و کوچک نماییِ خطا، و بزرگ نماییِ طاعت.
پناه میبرم به تو از به خود نازیدنِ توانگران و خوار شمردن درویشان و بد رفتاری با زیر دستان و ناسپاسی در حقّ آن کس که به ما نیکی کرده است.
خدایا، به تو پناه میبرم از یاری کردن ستمگر و خوار داشتن ستم دیده و درخواستِ چیزی که حقّ ما نیست و ندانسته سخن گفتن.
و به تو پناه میبریم از این که در دل خیال فریب کسی را بپروریم و شیفتهی کردار خود شویم و آرزوهای دور و دراز کنیم.
به تو پناه میبریم از بد سرشتی و ناچیز شمردنِ گناهانِ کوچک و این که شیطان بر ما چیره شود، یا روزگار ما را بیچاره و تیره روز گرداند و یا پادشاهی بر ما ستم ورزد.
به تو پناه میبریم از اسراف کردن و نیافتن روزی به مقدار نیاز.
به تو پناه میبریم از سرزنش دشمنان، و نیازمندی به همانندِ خود، و زندگی در سختی، و مردن بیتوشهی آخرت.
به تو پناه میبریم از بزرگترین حسرت، و سنگینترین ناگواری و بدترین تیرهبختی و بد سرانجامی، و نا امیدی از پاداش نیک. و فرود آمدن عذاب.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به رحمتِ خود، من و همهی مردان و زنان با ایمان را از آنچه گفته شد، در امان دار، ای مهربانترین مهربانان.
دعای هشتم صحیفه سجادیه
امام خمینی(ره): مرگ بر آمریکا یک شعار نیست، یک عقیده است.
امام خامنه ای(حفظه الله): آمریکا مصداق اتَّم استکبار است.
مرگ بر آمریکا
سلام
این روزا خیلی حرف برای گفتن داشتم اما نمی دونم چرا نمی تونستم بنویسمشون!!! :(
زلزله هایی که این چند روز داره پشت هم میشه آرام و قرار رو ازمون گرفته، بوی مرگ رو در چند قدمی خودت حس می کنی.
شبا موقع خواب با خودم میگم خب مگه مرگ قراره خبرمون کنه، امشبم که بگذره ممکنه شب بعد مرگ طبیعی به سراغت بیاد و دیگه صبحش از خواب بلند نشی، اصلا شاید موقع تایپ همین کلمات اجلت برسه و ...
اما ترس زیر آوار موندن و مرگ تدریجی قابل مقایسه با مرگ طبیعی نیست، که البته مردن به مرگ طبیعی هم هنری نمی خواد.
دیشب موقع خواب با اینکه همه چیز آروم بود آماده باش خوابیده بودم...( آماده باش یعنی روسری به سر و چادر کنار دستم)
همینطور که داشتم فکر می کردم یادمو مطلب سال پیشم افتاد "مشکی رنگ عشقه"، گفته بودم چقدر غبطه میخورم به آقایون که توی محرم لباس سیاه می پوشن و مشخصه که عزادار حضرت هستن، خیلی از بزرگواران جهت دلداری :) فرمودند که چادر مشکی شما هم نشون فاطمی بودن شماس، قبول داشتم اما اون حسرت همچنان بود. اما دیشب چادرم رو که کنار دستم می دیدم دلم قرص میشد، چقدر آرامش بخش تره مردن با نشون حضرت زهرا(س).( تازه تو دلم به آقایون فخرفروشی هم کردم :) )
آخرین شب است
که صدای قرآن خواندن حسین می آید
آخرین شب است که
قلب زینب آرام است
آخرین شب است
که رقیه آرام می خوابد
و
تنها چند ساعت دیگر
صدای زینب(س) اینگونه به گوش می رسد:
ا انت اخی؟
ا انت ابن امی؟
و چه غمی بالاتر از این؟؟؟