دلانه


    نویسندگان

    ۱۵۸ مطلب توسط «سما بانو» ثبت شده است

    ۱۷
    خرداد
    ۹۵

    یکی از دوستان مجازی دعا لازمه

    بیایم برای آرامشش و ان شالله حل مشکلش امن یجیب بخونیم... لطفا

    امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

    • ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۰۴:۵۵
    • سما بانو
    ۱۷
    خرداد
    ۹۵

    از وقتی یادم می آید همیشه از آمدنش دلهره داشتم

    حسرت میخوردم که بعضی ها انقد با شادی از آمدنش حرف می زنند و

    صد البته دلخور میشدم از ناراحتی بعضی

    من دوستش داشتم اما با ترس همیشگی

    ترس اینکه از دستش بدهم ترس اینکه بیاید و برود و من غفلت کنم از بودنش

    او می آمد با یک بغل سوغات و من باز هم ترس داشتم

    حتی از اینکه نکند از من بد شنیده باشد و سوغاتی برایم نیاورده باشد

    یا اینکه میدانستم انقدر مهربان است که برای همه یک سوغات درخوری آورده

    اما من باز هم می ترسیدم

    می ترسیدم یک دفعه غافل شوم و سوغاتم رو از دست بدهم

    +

    من غافل تازه وقتی متوجه رفت و آمدها شدم، فهمیدم دیگر وقتش شده

    کم کم باید آب پاشی کرد حیاط را

    جارو کشید جا به جای خانه را

    آه

    دست و دلم میلرزد همچنان

    نکند غفلت های گذشته الان دامنم را بگیرد و غافلم کند

    کاش خلاص شوم از این دلشوره ی همیشگی

    که با آمدنش بیشتر میشود و

    حتی تمام لذت با او بودن توامان است با این حسِ

    حسِ...

    نمی دانم خوب است یا نه

    +

    من از مدت ها قبل دلهره ی آمدنت را داشتم

    هر روز هم به دلهره ام افزوده میشود

    تا وقتی که عزم رفتن کنی

    آن وقت هم دلم میگیرد اما یک جور دیگر

    سوغاتم را فراموش نکن هرچند نامهربانی دیدی از من 

    • سما بانو
    ۱۵
    خرداد
    ۹۵

    داشتم یه وبلاگ خوب رو میخوندم و خواستم با اجازه ی نویسنده بخش هایی از مطلب رو اینجا منتقل کنم دیدم درست نیست، حق مطلب بخوبی ادا نمیشه ... برای همین با اجازه نویسنده و صاحب وب حیرانی من لینک مطلب رو اینجا گذاشتم تا دوستان هم از این مطلب استفاده ببرند.

    .

    .

    ماهیت فضای مجازی طوری هست که شما رو با افکار و تشخص های بسیار مختلفی روبرو میکنه و این مهمترین عامل شکل گیری ارتباط هست... وقتی شما در همین وبلاگها رفت و آمد میکنید بیشتر با افکار و باطن های اشخاص روبرو میشید اما در دنیای واقعی به سادگی نمیتونید از افکار و باطن اشخاص مطلع بشید... لذا بستر برای برقراری ارتباط در دنیای واقعی کمتر فراهمه...

    .

    .

    اگر ارتباط ما، ما رو با اشخاص یا واسطه هایی که موجب برقراری ارتباط شدن درگیر کرد دچار کثرت میشیم... اما اگر ارتباط ما، ما رو با درون خودمون یا با روح حقیقت طلب خودمون درگیر کرد به سمت وحدت یا همون حق تبارک و تعالی میریم...



    -------------------------------------------------
    این مطلب تا الان در 4 پست بیان شده که لینکی که اینجا قرار داده شده برای چهارمین پست هست برای استفاده بیشتر از اولین مطلب بخونید.

    • موافقین ۹ مخالفین ۰
    • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۸
    • سما بانو
    ۱۴
    خرداد
    ۹۵



    امام خمینی(ره): : «. فرزندان عزیز جهادی ام! به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایه های اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - است. اسلامی که غرب و در رأس آن آمریکای جهانخوار و شرق در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه داران و پول پرستانند..» ( صحیفه نور، ج 21: 59) 



    امام خامنه ای: اسلام ناب، اسلام صفا و معنویت، اسلام پرهیزکاری و مردم‌سالاری، اسلامِ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم» است. اسلام آمریکایی، پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امّت اسلامی است.

    -------------------------------------------------------

    چی بهتر و دلگرم کننده تر از شنیدن سخنان ولی خدا .... خدا رهبرمون رو در پناه خودش حفظ کنه

    • ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۴۷
    • سما بانو
    ۰۱
    خرداد
    ۹۵

    :)

    خدا خیر بده به بزرگواران مجازی که گاهی بهتر از دوست غیرمجازی به کمکت میان

    اینکه بخوای تنهایی حرص بخوری همه چی رو از ذهنت پاک می کنه اما همین که یکی پیدا بشه که بتونی از مشکلت باهاش صحبت کنی ذهنتم باز میشه

    شاید برای همینه که باید خدا رو بعنوان بهترین ونزدیکترین دوست همیشه در کنارمون داشته باشیم و باهاش درد و دل کنیم، مطمئنا خودش دستش رو از آستین یک زمینی به سمتت دراز میکنه

    از بزرگان زیادی خوندم و شنیدم که هرجا به بن بست خوردی، هر موقع دلت گرفت، هر زمانی که به مشکلی برخوردی ... استغفار کن.

    این کار رو انجام میدم مخصوصا برای دوستانم چون کار دیگه ای برای خوب کردن حالشون ازم ساخته نیست


    موقع نماز، صحیفه رو برداشتم که بخونم و آروم بشم باز کردم و خواستم برم سراغ فهرست، یادم اومد حاج آقا صمدی می فرمودن وقتی شب قدر قرآن رو باز می کنی اون صفحه ای که باز شد همون رزق سال توست، برای همین رفتم سراغ دعایی که باز شده بود، رزق من:

    دعای 39 صحیفه سجادیه: طلب عفو و آمرزش

    خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و رویِ شهوتِ مرا از هر چیزِ حرامی بگردان، و دستِ آزمندیِ مرا به هیچ گناهی مرسان، و مرا از آزردن هر مرد و زنِ مؤمن و مسلمان برکنار دار.

    خدایا، اگر بنده‌ای در حق من به کاری دست زده که تو او را از آن باز داشته‌ای، یا آبروی مرا، که تو حرمت آن را بر او لازم گردانیده‌ای، به ناحق ریخته است، و در این حال از دنیا رفته، یا زنده است و حق من بر گردنِ وی باقی است، او را در ستمی که بر من روا داشته بیامرز، و در حقی که از من با خود برده است ببخشای، و او را به سبب آنچه با من کرده سرزنش مفرمای، و بدی‌هایش را پیش چشمش میاور که آزرده خاطر شود. این عفو و بخشایشِ بی‌دریغ و بخششِ رایگان من درباره‌ی آنان را پاک‌ترین صدقه و برترین عطیّه‌ای قرار ده که صدقه دهندگان و تقرّب جویان به دیگران می‌بخشند،

    و در عوضِ این گذشت، از من درگذر، و در برابرِ دعایم در حق آنان، بر من رحمت آور، تا هر یک از ما به مدد فضل تو به سعادت رسیم و به احسان تو روی رهایی بینیم.

    خدایا، اگر بنده‌ای از بندگانت از من آسیبی دیده، یا از جانب من به او آزاری رسیده، یا من به دستِ خود و یا به وسیله‌ی کسی بر او ستمی کرده‌ام و حقّش را تباه ساخته و مانع دادخواهی‌اش شده‌ام، بر محمد و خاندانش درود فرست و با توانگریِ خود رضایت او را از من فراهم ساز، و حقّش را تمام و کمال ادا فرما.

    سپس مرا بری گردان از آنچه حکم تو بر من لازم کند، و رهایی بخش از آنچه عدل تو فرمان دهد؛ زیرا نیروی من تاب انتقام تو را ندارد، و توان من با خشم تو برابری نتواند، که اگر طبق حق، و برابر آنچه کرده‌ام، مرا پاداش دهی، هلاکم کرده‌ای، و اگر مرا با رحمت خود نپوشانی، به نابودی‌ام افکنده‌ای.

    خدایا، ای معبود من، از تو بخشش چیزی را می‌خواهم که عطای آن از تو هیچ نمی‌کاهد، و برداشتنِ باری را خواستارم که برگرفتن آن بر تو دشوار نمی‌آید.

    ای معبود من، از تو می‌خواهم که نَفس مرا ببخشایی؛....

     
    ----------------------------------------------------------------

    خدایا ببخش هرکسی که حقی به گردنش دارم و حقی بر من داره به اندازه سلام و کمتر از سلام

     بهترین ها نصیتون

    یاعلی

    • سما بانو
    ۰۱
    خرداد
    ۹۵

    می خوام داد بزنم 

    لپ تاپو یه طرف بندازم و گوشی رو یه طرف

    آی خداااا...

    هر چی داده با خفت و خواری و سختی جمع کرده بودم پرید... همه


    حالا چطوری دوباره گیر بیارم چنین داده هایی رو

    میگم هیچ کدوم باز نمیشه... میگه من چیکار کنم، نه کاری از دست من بر میاد نه دیگه می تونم برای تو داده ای جمع کنم

    :,(

    ااای خدا خودت بگو چیکار کنم؟

    • ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۸
    • سما بانو
    ۲۹
    ارديبهشت
    ۹۵







    کاش بر ایمانمان عشق اساسی داشتیم

    کاش درسی از تو در علم سیاسی داشتیم

    پشت گوش افتاده آن هیهات من الذله ها

    کاش یک واحد علی اکبر شناسی داشتیم







    جملات مقام معظم رهبری درباره جوانان:

    +  من اساسا در بین این خصوصیات مهمی که جوانان دارند، سه خصوصیت را خیلی بارز می بینم. آن سه خصوصیت عبارت است از: انرژی، امید، ابتکار. این سه خصوصیت برجسته درجوان است. اگر واقعا رسانه ها بتوانند این سه خصوصیت عمده را درست هدایت کنند، من خیال می کنم که خیلی راحت می شود یک جوان، راه اسلامی را پیدا کند.چون اسلام هم چیزی که از ما می خواهد، این است که ما استعدادهای خودمان را به فعلیت برسانیم.

     + از جمله نقاط کلیدى که باید مورد توجه جوانان باشد و از آنها پاسدارى کنند ، عبارتند از: حفظ قانون اساسى و خط امام ، حفظ شعارهاى اساسى مثل استقلال ، آزادى ، جمهورى اسلامى…


    + بصیرت جوان یعنى اینکه او بداند با چه وسیله و انگیزه‏هایى دنبال این هدف است ، بداند کجا می رود و چه کار می‏کند.

     

    • سما بانو
    ۱۷
    ارديبهشت
    ۹۵

    امان از بهار و حساسیت های فصلی اش

    وقتی ذوق زده ای از دیدن گل های رنگارنگ باغچه های شهر، وقتی با تمام وجود بوی گل های محمدی را از باغچه ی خانه ها به ریه هایت منتقل می کنی... اصلا حواست به عوارض بعدش نیست، اصلا به آبریزش و نفس تنگی بعدش فکر هم نمی کنی. فقط خوشی آن لحظه را می خواهی.

    اینها را وقتی می نویسم که از عطر گل های دوست داشتنی ام سردرد گرفته و به گوشه ای پناه برده ام تا بتوانم راحت تر نفس بکشم.

    بعد به این فکر کردم که گاهی چنان سرگرم لذت های زودگذر می شویم که یادمان می رود چه عواقبی در انتظارمان است. گاهی شامه مان برای آنچه که نباید تیز می شود.

    حواسمان را جمع می کنیم اما برای دیدن زیبایی هایی که مدت ها باید عذاب آن لذت آنی را تحمل کنیم.

    به این فکر کردم که شامه حساس داشتن هم بد نیست، شاید بعد از آن لذت، عذاب نفس تنگی را تحمل کنی اما یک هشدار است یک آلارم، که این بار مست گل ها و بوی عطرشان شدی... اما حواست باشد شاید این نفس تنگی کار دستت دهد و زمانی برای جبران نباشد.

    هشدار می شود برایت که اگر حواست پرت زیبایی ها شود، یا نفست را می برد یا آنقدر مجبور می شوی قرص ضد حساسیت مصرف کنی که دیگر گل ها و عطرشان هیچ خوشی را برایت ایجاد نمی کند.

    تازه این حالت خوب مساله است 

    شامه ات که قوی باشد روی تمام بوها و عطرهای اطرافت حساس می شوی، حواست را جمع می کنی که فلان عطر و ادکلن را استفاده نکنم، شاید همین طور که مرا از خود بی خود و مریض احوالم می کند شاید دیگری هم دچار مشکل شود از بوی عطر خوش من.

    شامه ات که قوی باشد با بوی دود ماشین و عطر سیگار فلان به سرفه می افتی و این یعنی هشدار به منطقه خطر نزدیک می شوی. البته اینجا کمی قضیه اش فرق می کندحالت همان لحظه بد می شود از بدی بو و دود سیگار و متحیر می مانی که چه چیز آن خوب است که ملتی را وادار به استفاده می کند.

    آن وقت است که قربان صدقه شامه ی حساست هم می روی و به این فکر می کنی که چرا حواست نیست

    چرا حواست نیست عزیز دل پدر، عزیز دردانه خدا، این دودی که به راه انداخته ای ریه ات را از بین می برد و تنفس را برای دیگران سخت می کند و چه راحت کلاه شرعی سرش می گذاری؛ حرام که نیست... که مگر خدا نفرمود: هر چه که به تو و بدنت ضربه بزند حرام است؟ پس چطور حرام نمی دانی؟ فتوا نمی دهم استدلال خودم را می گویم.

    اصلا حالا که فکر می کنم باید حواست به هر چه شامه ات را کمی قلقلک می دهد باشد، چه عطر خوش گل های بهاری، چه هوای دود گرفته ی زمستان، چه عطر خوش ادکلن فلان و چه بوی دل انگیز اگزوزها و سیگارهای دود شده

    تمام اینها یک هشدار است که حواست باشد نه خوشی و زیبایی سرمستت کند که بخواهی بعدا تاوان آن سهل انگاری هایت را بدهی و نه در هوای دود گرفته ی شهر از بوی سیگار و... راحت قدم بزنی.

    اصلا اگر قلقلک نداد باید حواست را بیشتر جمع کنی، نکند آنقدر این عطر و بوهای کذایی مشامت را پر کرده باشد که خوشی عطر گل محمدی را از ادکلن فلان و سیگار بهمان تشخیص ندهی ... نکند که بیمار شده باشی و دستگاه تنفسی ات، آن پرزهای هشدار دهنده ریه هایت از کار افتاده باشد.

    نکند غرق منجلاب شده باشی و حواست نباشد

    حواست به شامه ات باشد لطفا  

    • سما بانو
    ۰۲
    ارديبهشت
    ۹۵

    ‌ ‌

    میلاد امیرالمؤمنین مبارک.


    قسم به وعده‌ی شیرین «مَن یَمُت یَرَنی»

    که ایستاده بمیرم به احترام علی ‌


    استاد جاودان:جان دادن سخت است اما به استناد روایات محبین و

    شیعیان امیرالمومنین در هنگام جان دادن مثل زنانی که محو جمال

    یوسف بودند و انگشتان خود بریدند ؛ جان می دهند و محو جمال

    امیرالمومنین اند.

    • سما بانو
    ۲۷
    فروردين
    ۹۵

    یادتان می آید آن وقت ها که مدرسه  می رفتیم، مخصوصا دوران دبیرستان ... معمولا برای بچه زرنگ ها کلاس تست برگزار می کردند و برای ضعیف تر ها کلاس جبرانی(تقویتی)؟

    همیشه توی کلاس های تست هم زیرکار در روهایی بودند که کلاس نیایند حالا این وسط تکلیف جبرانی ها که مشخص بود باید مدام دنبالشان می فرستادند و آخر سر با تهدید که فردا با والدینتان باید بیایید سر کلاس حاضر می شدند.


    کلاس تست هایت فقط به کار پرواز مغزها می آید، من با آن ها کار ندارم نه که نخواسته باشم نه اینکه دلم یک پرش بزرگ یه پرواز عالی نخواهد، نه ... در حدش نیستم، کلاس های تستت برایم سنگین است با سر، زمین میخورم

    من حالا کلاس جبرانی لازم شده ام... کم آورده ام ...

    پایه ام ضعیف شده است ... مدام مطالب آموزشی ات را فراموش می کنم، نه اینکه بخواهم تنبلی کنم، نه! می نشینم با خودم تکرار می کنم، مدام با خودم می گویم نکند موقع امتحان فراموش کنی ... 

    همیشه متحیر می ماندم که مگر میشود خواند و فراموش کرد و امتحان را خراب کرد فکر می کردم این ها همه اش بهانه است با خودم می گفتم این ها از تنبلی شان است و بهانه می آورند

    اما الان می بینم بهانه نبوده راست می گفتند می خواندند اما مثل الان من فقط هر از گاهی یادشان می آید اااا باید درسی هم خواند اما از مرور خبری نیست

    وقتی تکرار و مداومت نباشد فراموشی ناگزیر پیش می آید آنوقت است که می بینی ای دل غافل باز امتحانت را خراب کرده ای


    حالا من کلاس جبرانی می خواهم از آن اجباری ها که مجبور باشی والدینت را بیاوری

    من کلاس جبرانی لازم دارم تا دانسته ها را مرور کنم مداوم مرور کنم تا موقع امتحان فراموششان نکنم

    خدایا میشود یک کلاس جبرانی برایم بگذاری؟ اگر خصوصی باشد بهتر، آخر بازیگوشی هایم زیاد شده و حواسم پرت اطراف میشود 

    تازه اگر نیاز به گوشمالی هم باشد حرفی نیست فقط بین خودمان باشد درست مثل همیشه


    خداجانم من به بچه زرنگ های کلاس تست غبطه می خورم کمکم کن لطفا... بیش از قبل

    • سما بانو
    ۲۵
    فروردين
    ۹۵

    گوشیم زنگ خورد ، از آموزش دانشگاه زنگ زده بودند ... آقای پشت خط گفت خانم چرا این ترم ثبت نام نکردین؟ گیج شدم گفت واحدی نمونده که، پایان نامه رو ترم قبل گرفتم 

    گفت اما هنوز چند واحد اخذ نشده دارید یکهو یادم اومد چی شده... گفتم بله درسته ترم یک رو دانشگاه... بودم و نمرات اونجا رو هنوز نیاوردم

    گفت خانم باید زودتر نمرات رو بیارید و گرنه به مشکل برمیخورید گفتم چشم ...حتما. گفت حداکثر تا سی ام و من تکرار کردم حتما حتما آقا، ممنون از تماستون

    ولی اون با خودش نگفت من چرا تا الان نمرات رو نیاوردم:(

    آقای کارشناس آموزش نمی دونست من هنوز تاییدیه تحصیلی دوره کارشناسی رو به دانشگاه ترم یکم تحویل ندادم که بتونم نمره ای تحویل بگیرم

    آقای کارشناس آموزش نمی دونست من دل رفتن به دانشگاه کارشناسیم رو ندارم... نمی دونست من طاقت ندارم ببینم یکی دیگه جای خانم کارشناس آموزش محبوب من نشسته... نمی دونست من حتی نتونستم به مجلس ختم کارشناس آموزش دوست داشتنیم که از بهترین دوستانم و از مهربونترین همکارام بود، برم.

    آقای کارشناس آموزش نمی دونه بعد تلفنش قلب من سنگین شد و هر چی فکر می کنم نمی تونم خودم رو راضی به رفتن کنم ... نمی دونم چطور از من انتظار داره تا سی ام نمرات رو بهش تحویل بدم

    -----------------------------------------------------

    کاش قدر اطرافیانمون رو بیشتر بدونیمحتی کسایی رو که به نظر نمی رسه نقش پررنگی در زندگیمون داشته باشن، مطمئن باشیم قراره موقع نبودنشون مــــــــــــــدام به یادشون بیافتیم و آه بکشیم

    قبل از اینکه از دستشون بدیم اقرار کنیم که چقدر دوستشون داریم و چقدر برامون ارزشمندن.

    • سما بانو
    ۲۱
    فروردين
    ۹۵

    ----------------------------------------------------

    فرا رسیدن ماه پرخیر و برکت رجب و میلاد مسعود امام محمد باقر علیه السلام را تبریک عرض می کنم.

    • سما بانو
    ۰۶
    فروردين
    ۹۵

    استاد رائفى پور :

    مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم
    تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن بهار را سردهد.
    ای صد افسوس که تو بهار ما بودی
    ومن بی تو هر فروردینم، دی بود و نمی دانستم.
    مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ،
    خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن...
    اما برای چه ؟ برای که ؟
    اینان منتظرند تا بهار شود ؟
    سالهاست می اندیشم که
    هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه
    به هم می ریزیم ، مهربان می شویم،
    به سراغ هم می رویم
    و از همه مهمتر منتظر می شویم...
    انتظار ...
    سالهاست به لحظات تحویل سال
    و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند
    و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم!
    و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!
    کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام
    نمی دانم ،
    شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند
    تا رزمایش ظهور برگزار کنند ...
    وصد افسوس که ره گم کردیم
    و انتظار خورشید آسمانی را کشیدیم
    و حال آنکه تو خود خورشید در زمین ما بودی
    و ما ندانستیم.
    ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد
    و همه با هم زمزمه می کردند
    دعای عهد و ندبه و فرج را ...
    و ای کاش هفت سین مان را در جمکران می گستردیم
    و در آن به جای سفره ، "سجاده ای" می انداختیم
    به گستردگی زمین...
    و"ستاره ای" از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو...
    و "ساعتی" برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت
    و "سدر" را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم!
    و "سیصد و سیزده سرباز و سلاحی"
    به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم
    تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد
    که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم
    " شاهِراً‌ سَیْفی ، مُجَرِّداً قَناتی،مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی "
    و با شمیشر آخته ، و نیزه برهنه ،
    پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگ
    در شهر و بادیه ایم.
    و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم
    تا "سرمه" کشد چشمانمان را به وصال دیدارش...
    و شنوا سازد شنوایی مان را به نوای انا المهدی...
    اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ،
    وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ
    و سین هفتم را نیز من بر این
    سجاده می نشانم
    " سلام علی آل یاسین".
    به امید ظهور مولی و سرورمان
    حضرت حجه ابن الحسن العسکری (عج)
    که صد البته نزدیک است ...

     اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 

    • سما بانو
    ۲۱
    اسفند
    ۹۴

    سلام

    غم مادر غمِ عظیمیه اونم غم مادر سادات

     تسلیت میگم

    اصلا نمی تونم پنهون کنم چقـــــــــــدر به سادات غبطه می خورم

    وقتی موقع خوندن مصائب اهل بیت میگن از سادات عذرخواهی می کنم دلم آتش میگیره میگم آخه من چرا چنین لیاقتی نداشتم

     هر کاری هم میکنم نمی تونم مثل خیلیا به حضرت فاطمه زهرا(س) بگم مادر، خیلی بزرگِ این انتساب

    ولی حس فوق العاده ایه وقتی منتسب بشی به یه بزرگی

    چقدر مسئولیتت سنگین تر میشه

    +
    یه استاد فوق العاده داشتم که همیشه اشکالاتی که داشتیم رو از اون می پرسیدیم هم در زمینه علمی کمکمون می کردن هم دینی

    یادمه ازمون یه کاری خواسته بود که به هر دری میزدم نمی تونستم انجامش بدم تا دیگه مجبور شدم به استادایی که اصلا دل خوشی ازشون نداشتم رو بزنم وقتی استاد متوجه شدند خیلی دلخور شدن گفتن شما الان کارتون به من مربوط میشه منتسب به من هستید و درست نیست که به دیگران مراجعه کنید

    +

    یادمه قبل ترها اونایی منو بیشتر می شناختن، شهادت یا میلاد امام حسن مجتبی(ع) که میشد بهم ویژه تسلیت یا تبریک میگفتن چون ارادت خاصی به حضرت داشتم 

    درسته که غمشون ویژه غمگینم میکرد یا شادیشون شادم میکرد اما اینکه به یه بزرگوار وصلت کنند و همین که اسمشون میاد یاد تو بیوفتن حس غیرقابل توصیفی داره 

    اما الان دیگه خجالت می کشم، آخه به قول استاد وقتی به یکی منتسب میشی دیگه کارهات رو باید پیش اون ببری با اصول اون باید سنجیده بشه

    خیلی وقته که دیگه ارادت ویژه امو به امام حسن(ع) نشون نمیدم چون نمی خوام آقا بخاطر من خجالت بکشن
    اما فاطمیه گره خورده با نام امام حسن جانم، نمیشه ذکر مصیبت بانو باشه و اسمی از ایشون نباشه

    عرض تسلیت دارم مهربانترینم

    آقاجانم دلم بدجور شما رو کم داره میشه مثل همیشه کمکم کنین 

    • سما بانو
    ۱۲
    اسفند
    ۹۴

    آسمان هم تا نبارد آرام نمی گیرد

    تا کثیفی های زمینش رو نشوید و با خودش نبرد آرام نمی گیرد


    دلم هق هق می خواهد

    اشک و اشک و اشک

    فقط سیل می تواند غبار دلم رو از بین ببرد


    باران، مداومش سیل میشود 

    دل سنگ من که، همین چند قطره رو هم با پا درمیانی این و آن به من می بخشد

    چطور به سیل راضی شود؟


    آه ه ه

    گاهی فکر می کنم کاش اتاقی داشتم وسط صحن حرم

    تا دلم می گرفت

    چادرم رو می کشیدم روی سرم

    در اتاق را باز می کردم تا خود حرم می دویدم و اشک می ریختم

    آنقدر که بی حال سرم رو تکیه می دادم به دیوار و بینی ام را پر از عطر حرم می کردم

    بعد هم آرامش حرم رو می بلعیدم به امید آرامش ابدی


    برای آرامش دلم دعا کنید 

    دعا کنید که فقط و فقط با یاد خودش آرام بگیرد

    یاعلی

    • سما بانو
    ۱۰
    اسفند
    ۹۴

    علامه حسن زاده آملی:

    علم به قوانین حسابى و قواعد مسائل عددى در تقویت نفس انسانى از اعظم وسائل است. به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر و قلم و بیان تأثیرى به سزا دارد.

    حکما و فلاسفه بزرگ گفته‏ اند: "براى رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضى ورزش داد"

    آرى علوم ریاضى براى حکیم به مثابت مسطره براى خطاط است، همچنانکه مسطره، مشاق را از کجى و بى‏ نظمى در کتابت حروف، و انحراف سطور، حافظ است؛

    علوم ریاضى فکر را از خطا و اعوجاج و انحراف باز مى ‏دارند و به آن استقامت و اعتدال مى ‏دهند. زیرا که مسائل آن مبتنى بر قواعد خلل- ناپذیر است و هیچ مسامحه و سهل انگارى در آنها راه ندارد، با تخمین و تقریب درست نمیشود. 

    اگر چنانچه اندک اشتباه و غفلت در اعمال قوانین آن به محاسب روى آورد از نتیجه فرسنگها دور مى‏ شود و از رسیدن به مقصود باز مى ‏ماند. لذا گفته ‏اند که عدد براى محاسب مانند دندانه ‏هاى کلید است که اگر زائد یا ناقص باشد فتح باب نمیشود و هرگز درب مطلوب به روى او باز نمى ‏گردد. 

    لذا انسانهاى ورزیده در علوم ریاضى، صاحب رأیى صائب، و نظرى ثاقب، و کم گوى و گزیده گوى، و دیر گوى و نکوگوى مى‏ شوند. عبارات و الفاظ آنان نوعا حساب شده است. قلم آنان بسیار رصین و متین است. مى‏ بینیم که عبارات خواجه طوسى در شرح اشارات شیخ رئیس، و تحریر اصول اقلیدس، و تحریر مجسطى بطلمیوس و دیگر مصنفاتش به فارسى و عربى، چنان سخت استوار است که گویى به جاى مرکب، سرب مذاب به کار برده است. 

     

    مشایخ ما گفته‏ اند:ممارست در علم هندسه براى فکر به مثابت صابون براى جامه است. چنانکه این جامه را تمیز مى‏ گرداند، آن فکر را صافى مى‏ نماید. و این از جهت حسن ترتیب و انتظامى است که در مسائل هندسى بکار رفته است.

    هزار و یک نکته، نکته 571، علامه حسن زاده آملی

    ____________________________

     


    سلام

    هفته قبل، هفته مهندس بود اما بخاطر شهادت حضرت فاطمه(س) و ایام انتخابات نشد تبریک بگیم 
     به مهندسای عزیز. حالا با تاخیر بهشون تبریک میگم.

    این مطلب رو هم از علامه حسن زاده گذاشتم تا ریاضی رو با لذت بیشتری دنبال کنیم. :)

     لذتی که تو حل مسائل ریاضی هست به ندرت میشه جای دیگه لنگشو پیدا کرد...

    امتحان کنید

    یاعلی

    • سما بانو
    ۲۴
    بهمن
    ۹۴

    گاهی از خودم متنفرم میشه به خاطر این همه دروغ و دغل

    وقتی الکی ادای آدم خوب ها رو در میارم


    مگه میشه کسی گرسنه نباشه و الکی قیافه آدمای گرسنه رو به خودش بگیره

    مگه میشه تشنه نباشی لبات خشک نشده باشن و بگی آب می خوام


    تا کی قراره به خودم دروغ بگم؟

    اصلا تشنه بودن و نبودن، راست و دروغ حرفام مگه جز خودم به کس دیگه ای لطمه می زنه؟


    فکر کنم می زنه...

    :((

    شرمنده ام که الکی حرف می زنم و ادای تشنه ها رو در میارم

    شرمنده ام به خاطر دروغ گوییم


    مگه میشه یه تشنه رو با شربت و چای و... سیراب کرد؟

     
    پس دروغ گفتم که تشنه ام... دروغ گفتم که دلم تو را طلب کرده

    که اگر همچین بود دلم به سراب خوش نبود

    دلم با هر چیز دم دستی خوش نمیشد

    تشنگی جز با آب واقعی برطرف نمیشه

    شرمنده ام...

    شرمنده از تو و از همه اونایی که با دروغ های من از دیدنت محروم شدن

    :(

    • سما بانو
    ۱۴
    بهمن
    ۹۴

    به نظرتون مهم ترین انتخاب زندگی چی می تونه باشه؟


    شاید برای یکی انتخاب رشته دوره دبیرستان یا دانشگاه، یکی انتخاب کار مناسب، انتخاب همسفر برای مسافرت، انتخاب دوست، انتخاب همسر و...

    اما من فکر می کنم همه ی زندگیمون لحظه به لحظه اش انتخابه، انتخاب بین خوبی و بدی، انتخاب بین حق و ناحق، بین حرف خدا و حرف شیطان

    هر لحظه، ممکنه زمان مهم ترین انتخاب باشه

    وقتی از دست ‌پدرت ناراحتی و حرفش به نظرت خیلی زورگوییه و مردد میشی حرفی بزنی یا نه

    وقتی صدای اذان رو می شنوی و با خودت میگی کارمو تموم کنم و برم

    وقتی موقع نماز مادرت صدات می زنه و ازت کمک می خواد

    وقتی ...

    به نظرم وقتی توی این لحظه ها،دقیقا وقتی به نظرت انتخاب درست خیلی اهمیتی نداره و هیچ تاثیری نداره داره مهم ترین انتخاب های زندگیت رقم می خوره

    اصلا وقتی تو توی ریزترین انتخاب ها خدا رو مد نظر بگیری مطمئنا خدا توی انتخابای اصلی زندگیت اونایی که از نظر و خیلی مهم ان خدا بهت کمک بیشتری میده، دقیقا مثل دوستی که همیشه سعی کردی حواست بهش باشه، مطمئنا اونم همیشه مخصوصا تو بزنگاه ها تنهات نمیذاره تازه دوستی که مهربون ترینه


    وقتی به انتخابای بزرگ میرسیم همیشه دلواپسیم مدام ذهنمون درگیره، از این و اون سوال می پرسیم مشورت می گیریم، این رشته خوبه؟ کدوم دانشگاه مناسبه، فلانی این خصوصیت رو داره چیکار کنم و ...

    حاضریم هر سختی بکشیم تا از انتخابمون پشیمون نشیم... چقــدر دعا و نذر و نیاز می کنیم

    حالا وقت انتخاب بزرگه دیگه انتخابمون به خودمون مربوط نیست فقط من و خانوادم رو درگیر نمی کنه، انتخاب من، انتخاب تو به تک تک افراد شهرت، کشورت، همه مسلمونا... نه خیلی فراتر از این ها به همه دنیا مربوط میشه

    پس چقدر دقت می خواد چقدر مشورت میخواد، چقـــــــــدر نذر و نیاز میخواد

     همین طور که صرفا چون دخترخاله ات این رشته رو انتخاب کرده و موفق بوده پس تو هم باید این رو انتخاب کنی و حتما موفق میشی

    یا چون برادر آقای خواستگار خیلی آدم خوب و سر به راهیه نمیگی حتما خودشم بی چون و چرا شخص مناسبیه...

    پس حواسمون باشه نگیم چون فلانی دایی زاده فلان شخص معتبر و ولاییه یا اون یکی چون پسر فلان آقاس پس حتما کارش درسته ...

    خیــــــلی خیلی دقت کنیم توی انتخابمون

    • سما بانو
    ۰۶
    بهمن
    ۹۴

    قرار بود بیام و جون بدم

    گفت میمیری گفتم این مبتدی ترین نگاهه

    ولی بر نمی گردم، نمی خوام که برگردم

    برای رفتن و بر نگشتن ناله کردم التماس کردم و اشک ریختم

    اما اصلا به چشمت نیومد اصلا

    شکستم 

    گفتم باشه نمی خوای دیگه 

    سخت شدم سنگ شدم 

    نگاهمو از هرچه که منو یادت مینداخت گرفتم

    نمی خوای نگاهمو مگه همین نیست؟

    باشه هر چی تو بخوای کاری از من ساخته نیست

    فقط، فقط بگم این رسمش نبود...

    • سما بانو
    ۰۵
    بهمن
    ۹۴




    حجت الاسلام و المسلمین رنجبر:

    گیاه اگر به یک چوب صاف بسته شود و به آن تکیه کند، صاف رشد می کند و اگر به چوبی کج بسته شود، کج می شود. 

    ما آدم ها هم همین طور هستیم اگر می خواهیم صاف و درست رشد کنیم و قد بکشیم باید به کسانیتکیه کنیم که صاف باشند و راست قامت ترین ان سان ها اهل بیت هستند.

    در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:" سعد من والاکم" یعنی هر کسی کنار شما قرار گرفت سعادتمند است و هر کسی کنار شما نبود دچار شقاوت و نحوست می شود.





    • سما بانو